در اکوسیستمهای پیشرفته و حتی بالغ دنیا که مشاوران باتجربه زیادی وجود دارد، سرمایهگذاران بسیار هوشمند هستند و حتی کارآفرینان تجربیات قبلی دارند، باز هم به شدت به دنبال یادگیری و مطالعه هستند و این موردی است که متاسفانه در کشور ما اتفاق نمیافتد و شدیدا تاثیرگذار است.
بدیهی است که استارتاپها در استیجهای مختلف مشکلات متفاوتی دارند؛ در این متن به مهمترین مشکلات درونی استارتاپها که از آنها ضربههای بزرگی میخورند، اشاره میکنم و آنها را توضیح میدهم.
ارائه محصولی که نیاز واقعی جامعه نیست
اولین مورد که اهمیت زیادی در شکست استارتاپ دارد، اعتبارسنجی نادرست از بازار است. به بیان دیگر دلیل شکست بسیاری از استارتاپهایی که شنیده شده، ارائه محصول یا خدمتی است که مسئلهای واقعی یا جدی از زندگی مشتریان یا جامعه را حل نمیکند، بلکه صرفا مسئلهای فانتزی را هدف گرفته و برای آن راهحل ارائه میدهد. این کار تا زمانی خوب پیش میرود که پول سرمایهگذار باشد و از نقطهای به بعد دیگر بزرگ نخواهد شد؛ چنین ایدهای معمولا به پول تبدیل نمیشود. در واقع این مهمترین مسئله استارتاپها در ایران است. در جهان هم این مسئله بسیار مهم است و از آن تحت عنوان محصولی که بازار ندارد یا محصولی که کسی آن را نمیخواهد یاد میشود.
مدل درآمدی نادرست
دومین مورد، مدل درآمدی نادرست برای استارتاپها است. حتی در سیلیکونولی هم درصد بسیار کمی از استارتاپها _کمتر از یک درصد– مدل رایگان دارند. در کشور ما بسیاری از استارتاپها فکر میکنند که نباید درآمد داشته باشند و درآمد را به تعویق میاندازند و همین تفکر باعث ضعف آنها میشود. مدل درآمدی درست و متناسب با بازار ایران، بسیار مهم است و قطعا استارتاپها باید سراغ مدلهای درآمدی بروند که از ابتدا بتوانند پول بگیرند؛ هرچند کم، ولی باید روی این موضوع به صورت جدی کار کنند.
زود به پول رسیدن با استارتاپ
سومین موردی که به استارتاپها ضربه میزند، تفکری است که با استارتاپ زدن زود پولدار شویم. آنها نمیدانند که استارتاپ زدن یک فرایند طولانی مدت و دیربازده است که در بهترین حالت 5 تا 10 سال زمان میبرد. افرادی که فکر میکردند با استارتاپ زدن، سریع پولدار میشوند، زمانیکه میبینند چنین اتفاقی نمیافتد مایوس شده و میروند. البته با گذر زمان این مورد را کمتر میبینیم ولی هنوز هم افرادی با این طرز تفکر دیده میشوند؛ افراد عجول و کمصبری که میخواهند با استارتاپ زدن، خیلی زود به پول برسند و زود هم شکست خورده و مایوسانه زمین را ترک میکنند.
نا همخوانی بنیانگذاران
از دیگر مشکلات مهم استارتاپها، نا همخوانی بنیانگذاران با یکدیگر است که دلیل مهمی برای ایجاد مشکل در استارتاپها به حساب میآید ولی اتفاقی است که زیاد دیده میشود.
نبود تجربه یا شناخت کافی از حوزهی کار
مسئله بعدی که باید به آن توجه ویژه شود، این است که بنیانگذاران برای کار وارد حوزهای میشوند که در آن تجربهای ندارند و یا اصلا هرگز در آن بازار مسئلهای نداشتند. همین شناخت ناکافی قبلی و تلاش نکردن برای شناخت و یادگیری باعث به وجود آمدن ضررهای زیادی میشود.
آمار بسیار پایین مطالعه و یادگیری در استارتاپها
یکی دیگر از مهمترین موارد عدم موفقیت یا مشکلات استارتاپها، پایین بودن آمار مطالعه و یادگیری در تیمها است. با توجه به این دلیل که دانش ضمنی و تجربه زیادی هم در اکوسیستم وجود ندارد، این مورد بسیار خطرناک است. البته مطالعه یا یادگیری به هرشکلی میتواند انجام شود، گوش دادن به پادکست، دیدن ویدیو، خواندن کتاب و مقاله یا شرکت در کلاسها یا کارگاهها ولی مهم این است که حتما انجام شود. در اکوسیستمهای پیشرفته دنیا با اینکه اکوسیستم بالغ است، مشاوران با تجربهی زیادی وجود دارند، سرمایهگذاران بسیار هوشمند هستند و حتی کارآفرینان تجربیات قبلی دارند، باز هم به شدت به دنبال یادگیری و مطالعه هستند و این موردی است که متاسفانه در کشور ما اتفاق نمیافتد و شدیدا تاثیرگذار است.