جامعه برای بهترشدن فقط به خرید آنلاین نیاز ندارد
یادداشتی از ارشد حسینی درباره بایدهای ایدهپردازی برای استارتاپها
سوال اینجاست که در جامعه و کشور ما، چند صد استارتاپ دیگر لازم است که سطح زندگی مردم جامعه را با “تحویل رایگان درب منزل”، “سفارش غذا در یک چشم به هم زدن” و “فروشگاه اینترنتی جامع برای همه سلایق و فصول” ارتقا بدهند؟ از خودمان بپرسیم که سطح زندگی ما چگونه ارتقا مییابد و هر انسان از تولد تا مرگ چه کارهایی انجام میدهد و آیا راهی برای بهبود این امور وجود دارد؟
استارتاپ تا چند سال پیش به حدی واژه ناشناختهای بود، که پس از استفاده در هر جمعی، نیازمند ارائه چند پاراگراف توضیح بود. الان نیست، حتی برای مدیران سنتی هم که اغلب بعد از عموم جامعه با مفاهیم جدید آشنا میشود، مفهوم جدیدی نیست و شاید به وابسته مراجعات متعدد فعالان استارتاپی برای جذب سرمایه، شراکت و امثالهم با این اصطلاح و چارچوبهای این فضا آشنا شدهاند. هدف بررسی خط سیر این جریان و چگونگی عمومی شدن آن نیست، هدف بیشتر نشان دادن ناشناختهها در دریایی از شناخته شدههاست.
برای دور شدن از اطلاق “فلسفی به قضیه نگاه کردن” و اینکه جامعه ما و استارتاپیهای اصولا کار دارند و مفاهیمی که عمق بیشتری پیدا کند، راحتتر راه خود را به سمت نخواندن طی میکند؛ به بیان ساده وقت آن رسیده است که مقداری معمولی نگاه کردن را کنار بگذاریم.
جملات کلیشهای چون “پول توی فلان کاره” و “همه دارند بهمان کار را میکنند پس خوبه” و موارد مشابه تاریخگذشته به حساب میآیند.
اینکه چه کسبوکاری موفق میشود، حتما تابع احتمالات متعددی است که موارد آن توسط بسیاری از کارشناسان بررسی شده است، اما آیا همیشه حرکت در چارچوب، باعث ایجاد موفقیتهای بزرگ شده است؟
وقتی که به دنیای شیرین استارتاپها و ایدههای عالی بنیانگذاران نگاه میکنیم، اکثرا میبینیم که فعالان موفق این حوزه فقط دغدغه پول و اشتغال ندارند و میخواهند سطح زندگی انسان را ارتقا دهند و چه بسا این دیدگاه محور اصلی موفقیت این افراد بوده است.
حال سوال اینجاست که در جامعه و کشور ما، چند صد استارتاپ دیگر لازم است که سطح زندگی مردم جامعه را با “تحویل رایگان درب منزل”، “سفارش غذا در یک چشم به هم زدن” و “فروشگاه اینترنتی جامع برای همه سلایق و فصول” ارتقا بدهند؟
از خودمان بپرسیم که سطح زندگی ما چگونه ارتقا مییابد و هر انسان از تولد تا مرگ چه کارهایی انجام میدهد و آیا راهی برای بهبود این امور وجود دارد؟
آیا میشود به دنیایی از ناشناختهها قدم نهاد، فضایی که افراد زیادی به آن وارد نشدهاند و حتی به سختی شاید بشود چیزی مانند حجم بازار آن را اندازه گرفت؟
دغدغه تازهواردان در مورد عدم پذیرش محصول و خدماتشان توسط بازار، دغدغهای منطقی و واقعی است، اما راهحل رفع این چالش، اکثرا منطقی نیست. مثلا ایجاد یک سرویس مشابه فلان سایت که بسیار موفق است، لزوما انتخاب منطقی نیست و ریسک پذیرش محصول تازهواردان را پایین نمیآورد. (با یک جستجوی ساده دریایی از این ایدهها را خواهید یافت) اینکه یک کسبوکار موفق است هیچ دلیلی برای ورود هزاران کسبوکار مشابه وجود ندارد.
در فرمولاسیون پیچیده موفقیت در حوزه کسبوکار، کپی ضعیف و دوبارهکاری بدون فکر، احتمالا ضریب صفر دارد. حتی در بحث شکست، شکست آبرومندانه بسیار بهتر از شکستی است که محو شدن اجباری را با خود دارد. به این فکر باشید که اگر شکست خوردید، جدای از خانواده و دوستان نزدیک، کسی باشد که خبر شکست شما را تهیه کند، بفرستد و افرادی هم باشند که مشتاق خواندن بیانیه پایان کار شما باشند. البته این افراد معمولا برای یک ایده سطحی با پرداختی ضعیف و کاملا تکراری خودشان را به زحمت نمیاندازند.
راهحل ساده این موارد، عدم اتکا به فرد و افراد معدود بنیانگذار در مرحله ایدهپردازی و همچنین ادامه مسیر است. شاید همفکری با یک روانشناس، مهندس معدن، ادیب، گفتار درمانگر، آهنگساز، معلم و یا مشاغلی که جوانان پرانرژی شاید آنها را خسته و زهواردررفته به حساب بیاورند، باعث تولد ایدهها و کسبوکارهایی شود که واقعا سطح زندگی انسان را ارتقا ببخشند. شاید بشود به جای فروش موس و کیبورد، زندگی افرادی را بهبود بخشید که از یک اختلال روانی رنج میبرند.
توصیه میشود کاری کنید که مشتریانتان پیام کسبوکار شما را دریافت کنند. توصیه میکنم قبل از فکر کردن درباره آنکه چگونه پیام ما را چندصد هزار نفر ببینند، به فکر خود پیام و چرایی آن باشیم؛ شاید ایدههایی که در نگاه اول زیاد شناخته شده نیست، به گوش انسانهایی دیگر، بسیار آشنا باشد.
عکس از راحله حصاری/خبرگزاری مهر
مقاله سر و ته نداشت…