هک رشد را با دور‌زدن اهداف‌تان اشتباه نگیرید

درس‌های یک استارتاپ شکست‌خورده ایرانی-2

0

امیرحسین حسینی‌پژوه، یکی از بنیان‌گذاران «می‌بریم» از اشتباهاتی می‌گوید که باعث شد این استارتاپ شکست بخورد

در پاورقی دنباله‌دار «از داخل گود» به شرح اتفاقاتی می‌پردازم که استارتاپ «می‌بریم» را به‌تدریج از نفس انداخت و به شکست رساند؛ اشتباهاتی که هیچ منتوری به شما نمی‌گوید.
مبالغی که در دوره pre-seed یا seed یا حتی سری آ دریافت می‌کنید، برای این است که شما را از نقطه صفر به نقطه یک برساند. یکی از اشتباهات ما در می‌بریم، این بود که سعی داشتیم آن ۲۵ میلیون تومانی که از شتابدهنده گرفتیم را مثل یک شرکت پایدار خرج کنیم.
صرفه‌جویی‌کردن در این مرحله فقط مرگ ما را تدریجی کرد. ما این مبلغ را طی یک سال به صورت مدیریت ‌شده و اقتصادی خرج کردیم درحالی که باید طی دو تا سه ماه برای تست «پنداشت‌های پرخطر»مان خرج می‌شد تا خیلی زود برای جذب سرمایه بعدی اقدام کنیم.
شما باید برای پول‌تان برنامه داشته باشید. افزایش دانلود، کاربران ثبت‌نام‌شده بیشتر، افزایش تراکنش یا درآمد بیشتر به‌تنهایی برنامه مناسبی برای راه‌اندازی یک استارتاپ به شکل شتابدهی نیست.
ما در «می‌بریم» درگیر هزینه‌های جاری شدیم، خیلی اوقات بی‌دلیل نیرو استخدام کردیم و چون مبالغ بسیار پایینی می‌دادیم، معمولا تنها می‌توانستیم کارآموزهایی را جذب کنیم که زمان زیادی برای یادگیری لازم داشتند و پس از یادگیری هم تیم را ترک می‌کردند.
همین‌طور برای اهداف کوتاه‌مدتی هزینه تبلیغات پرداخت کردیم که ما را به جز دانلود بیشتر به هیچ دستاورد دیگری نرساند. تبلیغات پراکنده در شبکه‌های اجتماعی با کمپین‌های مختلف و کوتاه‌مدت بدون اینکه دقیقا بدانیم مشکل کجاست و چه کاری باید انجام دهیم. وقتی فهمیدیم راه‌حل ورود به این بازار کجاست که هم از نفس افتاده بودیم هم پول‌مان تمام شده بود، هم فهمیدیم چقدر سخت‌تر از مسیر سختی است که فکر می‌کردیم.
درآمد بیشتر درصورتی‌که ساختار خودتان را دور می‌زنید یا در راستای فرآیندهای اصلی‌تان نیست، کاری بیهوده است. هک رشد را با دور‌زدن اهداف‌تان اشتباه نگیرید.
این یکی از مسائلی بود که می‌بریم به دامش افتاد. در ماه‌های آخر تصمیم گرفتیم برای ایجاد سریع گردش مالی (برای راضی‌کردن سرمایه‌گذار) مدلی از سرویس‌های روزانه را تست کنیم. مدل درآمدی به این صورت بود که در ابتدای ماه مبلغ ثابتی (بین ۱۷۰ تا ۲۰۰ هزارتومان) را از مسافرها دریافت می‌کردیم و تا پایان ماه می‌توانستند از سرویس‌های روزانه‌ای در نزدیک محل زندگی استفاده کنند. این مدل به خاطر اینکه همه مفهوم «سرویس روزانه» را می‌فهمیدند و یک مشکل را هدف گرفته بود با استقبال زیادی روبه‌رو شد و گردش مالی خوبی هم برای ما داشت اما مسئله این بود که هیچ ارتباطی با اپلیکیشن قبلی نداشت و به‌راحتی Scale نمی‌شد. به اصطلاح، محصول و راه‌حل ما فیت بازار نبود. همین‌طور هزینه پشتیبانی بالای سرویس‌های روزانه طوری بود که اگر یک روز مسافری تصمیم داشت سفرش را انجام ندهد، متقبل پرداخت هزینه صندلی خالی راننده می‌شدیم و اگر یک ماه برای آن سرویس مسافر جدیدی پیدا نمی‌کردیم، 200 هزارتومان ضرر می‌کردیم.

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.