در اکوسیستم استارتاپی ایران، فقط غر می‌زنند!

گفت‌و‌گو با پویا خوشبخت درباره وضعیت سیب‌اپ و بازار آی‌اواس در ایران

0

ما خودمان برنامه‌نویس بودیم، یک فرهنگ در خودمان داشتیم که برنامه‌نویسان خارج از کشور گناه دارند. کار می‌کنند و زحمت می‌کشند و درست نیست ما محصولات آن‌ها را بفروشیم! این کار اشکال دارد. ما دوست نداریم این کار را بکنیم. قبلا بیشتر و امروز کمتر، انتقادهای تندی به ما وارد بود که چرا از اپلیکیشن دیگران پول در می‌آورید. اوایل مجبور بودیم. زنده نگه‌داشتن سیستم، برنامه‌نویسان و پشتیبانی دو میلیون کاربر و ایجاد هویتی که مردم به آن اعتماد کنند، کار کم‌خرجی نیست.

پویا خوشبخت متولد 71 است. می‌گوید با هم‌بنیان‌گذارانش، سیب‌اپ را با همان سبکی که خارجی‌ها به آن گاراژی می‌گویند، در یک اتاق کوچک و با کمترین امکانات آغاز کرده‌اند، اما تاکید دارد در بازاری که آن روزها رقیب‌های گردن‌کلفتی مانند سیبچه هم در آن حضور داشته، از اشتباهات آن‌ها استفاده و رشد کرده‌اند. به اعتقاد او سیب‌اپ امروز بیش از اینکه یک اپ‌استور ایرانی باشد، تسهیل‌گر صنعت IOS در ایران است، بیش از دو میلیون کاربر دارد و آمار و ارقام رشدش هم خوب است. در گفت‌وگویی که با او داشتم از اینکه اپلیکیشن‌های خارجی را بدون مجوز در ایران فروخته دفاع چندانی نکرد و گفت این کار را از سر اجبار کرده‌اند و آن را یک جور رابین‌هودبازی برای کمک به کاربران ایرانی‌ای می‌داند که اپل راه دسترسی به دنیای آی‌او‌اس را به روی آن‌ها بسته است.

 

دوست دارم از اینجا شروع کنیم که مهم‌ترین ویژگی‌های فرهنگ درونی استارت‌آپ سیب‌اپ چیست؟

ما در آغاز خیلی استارت‌آپی بودیم. به این معنی که از جایی خیلی کوچک و با کمترین امکانات آغاز کردیم. در خارج از کشور به چنین بیزینس‌هایی، گاراژی می‌گویند. الان در دوران بلوغ هستیم. کار را ساده و کم‌هزینه پیش بردیم و بیشتر درآمد را برای گسترش کسب‎وکار خرج کردیم. شاید چندان تابع چارچوب و نظم نبودیم و درهم‌ریخته کار می‌کردیم ولی هدف روشنی داشتیم. من باور ندارم که باید شرکت را به یک سازمان بروکراتیک تبدیل کنم. دوست دارم یک شرکت فعال و چابک داشته باشم، حتی اگر به این قیمت تمام شود که بازدهی کار در یک زمان نسبی، کمتر از چیزی باشد که روی کاغذ می‌توان محاسبه کرد. تیم ما آزادی‌ها و فراغت‌هایی دارد که سیستم ما در برابر آن تحمل‌پذیر است. در عین حال دلسوزی به کار و چابکی هم هست. بعضا در بحران‌ها با روحیه‌ این تیم که به آن روحیه سرزمین عجایب می‌گوییم، سربلند بیرون می‌آییم.

 

اینطور که می‌دانم، سیب‌اپ با یک دورهمی دوستانه آغاز شد و رشد کرد. سپس آن را جدی‌تر دنبال کردید و خودتان هم روز اول نمی‌دانستید که سیب‌اپ قرار است چه شود.

بله درست است. ما از آغاز کوشیدیم برای پیش بردن کار، تا می‌توانیم یاد بگیریم. زمانی که تازه سیب‌اپ را راه‌اندازی کردیم، دانش ما در برنامه‌نویسی بسیار آماتور و به شوخی شبیه بود. اگر از آن زمان‌ها عکس ثبت می‌شد، می‌توانستم پنل آن را با چیزی که اکنون هست، مقایسه کنم. فاصله بسیار زیاد است. این باعث شد ما دانش برنامه‌نویسی خودمان را تقویت کنیم. چون استخدام برنامه‌نویس حرفه‌ای برایمان هزینه‌بر بود و اصلا با ما که یک آپارتمان 48متری در انتهای شهران گرفته بودیم، کار نمی‌کردند. به‌ویژه اینکه ما برای جذب سرمایه‌گذار هیچ اقدامی نکردیم و با کمترین هزینه کار می‌کردیم. هرچه هم الان داریم، از همان هفت میلیون تومان سرمایه اولیه بود.

 

دانش ما در برنامه‌نویسی بسیار آماتور و به شوخی شبیه بود. اگر از آن زمان‌ها عکس ثبت می‌شد، می‌توانستم پنل آن را با چیزی که اکنون هست، مقایسه کنم. فاصله بسیار زیاد است. این باعث شد ما دانش برنامه‌نویسی خودمان را تقویت کنیم. چون استخدام برنامه‌نویس حرفه‌ای برایمان هزینه‌بر بود و اصلا با ما که یک آپارتمان 48متری در انتهای شهران گرفته بودیم، کار نمی‌کردند.

 

تیم اصلی شما که کاملا بیزینسی شکل گرفت و آموزش و تعمیرات اپل انجام می‌داد، چه کسانی بودند؟

من و آقای موسوی که البته بیشتر از دیگران هم اپلی بودیم. آقای امیر رازقیانی  بیش از ما دانش کامپیوتر و برنامه‌نویسی داشت. آقای گودرزی کارهای گرافیک و طراحی انجام می‌داد و آقای شیری که بیش از ما تجربه کار اجرایی داشت. این تیم پنج نفره ما بود. من و آقای موسوی قبلا در زمینه اپل کار کرده بودیم و چیزی که الان مزیت رقابتی سیب‌اپ است، با تمرکز ایشان و من به دست آمد. در آن زمان ما گمان می‌کردیم که خیلی سخت و هزینه‌بر است که در خارج از کشور شرکت ثبت کنیم، تایید اپل را بگیریم تا به ما پروفایل بدهد. وقتی کار را شروع بیش از دو ماه پیگیر بودیم که شرکت ثبت کنیم. فهمیدیم یکی از اقوام ما در دبی در کار واردات لاستیک است. او به ما کمک کرد و اطلاعات یکی از شرکت‌هایش را به اپل دادیم و خوشبختانه اپل هم آن را تایید کرد. الان بجز این پروفایل، پنج پروفایل اینترپرایز دیگر هم داریم. این پروفایل، سوخت بیزینس ما بود و توانستیم کار را آغاز کنیم. وقتی کار را گاراژی آغاز کردیم، با خودمان عهد کردیم که هر اتفاقی افتاد، آنقدر اینجا بمانیم و روی موکت بخوابیم تا کارمان بگیرد.

 

شما مدلی از یک استارت‌آپ گاراژی هستید. ولی خیلی‌ها اعتقاد دارند که استارت‌آپ گاراژی شبیه رویا است و بدون جذب سرمایه کاری از پیش نمی‌رود. شما این روش را به دیگران هم پیشنهاد می‌کنید یا فکر می‌کنید با جذب سرمایه، آغازی طبیعی خواهند داشت؟

ما از روز اول رقیب سرسختی به نام سیبچه داشتیم. البته کارمان دقیقا مثل هم نبود ولی بازار اپ‌استور ایران دست سیبچه بود. هنوز هم بسیاری گمان می‌کنند که ما همان سیبچه هستیم. از طرفی، یک رقیب خارجی قدرتمند به نام اپ‌استور داشتیم که همه به آن وفادار بودند. ما به عرصه‌ای وارد شدیم که اپ‌استور 100درصد بازار آن را داشت. پس ورود ما به این بازار چندان منطقی نبود. ما کار خود را با یک معامله شروع کردیم. با این فکر که ما آغاز می‌کنیم و تجربه می‌کنیم. بعدها فهمیدیم که می‌توانیم تجربه‌مان را انتقال دهیم. ولی این یک معامله است و من درباره خوب و بد آن داوری نمی‌کنم. من آن زمان که اپ‌استورها تازه کارشان را شروع کرده بودند، یک فروشگاه اپ‌استور داشتم و اطلاعات خوبی درباره اپ‌استورهای منطقه جمع کرده بودم. مردم از محله‌های اطراف برای حل مشکل به فروشگاه ما می‌آمدند. مثلا آن زمان یک مشکل رایج این بود که پیامکی که به آیفون ارسال می‌شد، باز نمی‌شد و کسی بلد نبود آن را درست کند. من اینقدر درباره نحوه کار آیفون اطلاعات داشتم که در روز اول بدون نیاز به جستجو در اینترنت، آن را درست کردم. درحالی که در مراکز دیگر گوشی را ری‌استور می‌کردند و کل اطلاعات مردم پاک می‌شد. حتی از پاساژ علاءالدین برای ما گوشی می‌فرستادند که مشکل پیامک آن‌ها را درست کنیم. در مشکلات نرم‌افزاری آیفون که مردم با آن درگیر بودند، مراجعه زیادی داشتیم. بقیه افراد تیم سیب‌اپ هر یک در جایی مشغول بودند ولی کار همه آن‌ها آی‌تی بود. گردهم آمدن ما از اینستاگرام آغاز شد. هریک از ما پیجی داشتیم و محتوای آموزشی در اینستاگرام منتشر می‌کردیم. نام پیج من ایران‌اپل بود. با هم آشنا شدیم و سپس همدیگر را دیدیم. با هم تصمیم گرفتیم که هرچه تاکنون آموختیم، کنار هم بگذاریم و کاری آغاز کنیم. مانند هر کسب‌وکار دیگری، رویای ما این بود که پولدار شویم. از آنجا که بازار اپل را خوب می‌شناختیم، تصمیم گرفتیم که اپ‌استور ایران شویم و بازار ایران را در دست بگیریم.

 

وقتی کار را گاراژی آغاز کردیم، با خودمان عهد کردیم که هر اتفاقی افتاد، آنقدر اینجا بمانیم و روی موکت بخوابیم تا کارمان بگیرد.

 

شما به عنوان استارت‌آپی که کم‌کم مشهور شد، کی از مدل گاراژی بیرون آمدید؟ آیا کار جدیدی کردید، رکورد خاصی را زدید یا به فروش خاصی رسیدید؟ این اتفاق با رقم درآمدی که در ابتدا در ذهن شما بود، چقدر فاصله داشت؟

این اتفاق از شهرداری آغاز شد. ما بعد از آپارتمان شهران، به آپارتمان آرام و مسکونی مادرم در سیدخندان رفتیم که بزرگ‌تر بود و امکانات بهتری داشت. از ابتدا با مقاومت همسایگان مواجه شدیم. زمانی که تازه شروع به رشد کرده بودیم، شهرداری به دفتر ما ریخت و گفت شما نباید در آپارتمان مسکونی کار اداری کنید. از طرفی همیشه این دغدغه را داشتیم که هرچه خود را بهتر کنیم، کارمان بهتر می‌شود. برای همین پیش از این اتفاق، دانش خود در زمینه برنامه‌نویسی تقویت کردم و در زودفود به عنوان برنامه‌نویس و توسعه‌دهنده استخدام شدم و تجربه‌های زیادی از کار در یک استارت‌آپ بزرگتر که بازار خوبی داشت، کسب کردم. دقت می‌کردم که تیم چگونه کار می‌کند، چه اتفاقاتی می‌افتد، تقسیم کار چگونه است و… آنجا با آقای یوسف‌طبا که نقش مهمی در سیب‌اپ ایفا کرد، آشنا شدم و با او یک سیب‌اپ جدید ساختیم. بخش فنی سیب‌اپ را ری‌فکتور کردیم و این با روزهایی که شهرداری برای جمع کردن دفتر آمده بود، هم‌زمان شد. ولی نو شدن سیب‌اپ به ما این حس را داد که از دید فنی، حقوقی و کسب‌وکاری بالغ می‌شویم.

 

الان هویت سیب‌اپ چیست؟ اگر شما بخواهید سیب‌اپ را برای کسی تعریف کنید، می‌گویید اپ‌استور ایرانی است یا هویتی دارد که فارغ از مرجعی چون اپل تعریف شود؟

ما تنها یک اپ‌استور ایرانی نیستیم. ماموریت ما این بود که در ایران، اپل را برای مردم شرح دهیم تا برنامه‌نویسان بتوانند از راه اپل درآمد داشته باشند و مردم به آسانی از گوشی خود استفاده کنند. در مجموع IOS را در ایران زنده نگه می‌داریم. متاسفانه به دلیل اتفاقاتی که اخیرا در ایران برای صنعت IOS رخ داد، بسیاری از شرکت‌ها گزینه اینکه ما با IOS کار نخواهیم کرد را روی میز گذاشتند و حتی تا جایی هم پیش رفتند. مثلا ما شاهد نسخه وب اسنپ و دیجی‌کالا بودیم. ایرانسل هم به سمتی می‌رفت که اپ موبایل را روی وب بیاورد. این‌ها نشان می‌داد که اپل در ایران از بین می‌رود و آی‌تی ایران هم به سمت رفع این چالش‌ها نمی‌رفت. و این احتمال وجود داشت که به‌زودی کاربران اپل گوشی خود را عملا از دست بدهند. آنچه که در ایران همه یکصدا می‌گفتند نمی‌شود، ما گفتیم می‌شود. می‌گفتند ما نمی‌توانیم در ایران اپ‌استور داشته باشیم، اپل آن را می‌بندد، نمی‌شود این اپ‌استور ترافیک ما را میزبانی کند، این اپ‌استور اعتماد مردم را جلب نمی‌کند. ولی امروز ما بیش از نیمی از بازار را داریم، برندهای بزرگ هم به صورت مستقیم، غیرمستقیم، انحصاری و غیرانحصاری با ما کار می‌کنند. بسیاری از ارگان‌ها بخاطر تجربه تلخ سیبچه، به ما خوشبین نبودند. با احترامی که برای تیم سیبچه قائلم، ولی معتقدم آن‌ها بازار را خالی کردند و مانند ما نگفتند که هرطور بشود، ما در بازار می‌مانیم. کل بازار هم دست آن‌ها بود ولی روحیه اینکه بگویند ما باید در این بازار بمانیم را نداشتند. ما تلاش کردیم و هر نیازی که کسب‌وکارها داشتند، حتی اگر غیرممکن به نظر می‌رسید، برطرف کردیم. سعی کردیم مقیاس‌پذیر باشیم، در عین حال در بازاری رقابت می‌کردیم که کسب‌وکارهایی که سرمایه‌گذار داشتند، برنامه‌نویسان خوب را می‌دزدیدند یا با رقم‌های بالا جذب می‌کردند. به تعبیر ساده‌تر بازار را خراب می‌کردند. ما الان تسهیل‌کننده صنعت IOS در ایران هستیم. این جمله ناگهان به ذهن ما رسید. پیش ازآن همیشه به ما اپ‌استور ایرانی گفته می‌شد.

 

با این اوصاف آینده را چگونه می‌بینید؟ آیا دوباره ممکن است این چالش‌ها تکرار ‌شود و به جایی برویم که اپل در ایران بلااستفاده شود؟

زندگی به من نشان داده است که دستاوردهای هرکسی به اندازه سقف رویاهایش است. مدتی پیش کسی از من پرسید که می‌شود با درآمد سه تا چهار میلیون در ماه، ماشین 120 میلیون تومانی خرید؟ به او گفتم در نگاه اول پاسخ نه است ولی اگر واقعا بخواهی، آنقدر اتفاقات خوب رخ می‌دهد که به رویاهایت می‌رسی. گاهی آدم سقف رویاهایش را کوتاه می‌کند و فکر می‌کند که من هر اندازه که بخواهم، باز هم نمی‌توانم. سقف رویای ما خیلی بالاست. تصورمان این است که پارتنر اپل می‌شویم. ما کسی هستیم که در آینده اپل با آن قرارداد می‌بندد تا بازار ایران را داشته باشد بی‌آنکه پولی در آن خرج کند. تا امروز هم این کار را کردیم. زمانی آپدیت کردن برنامه در اپ‌استور برای برخی کسب‌وکارها معضل بود و اپل مستقیم نمی‌گفت که مشکل ما با شما موضوع تحریم است. ما ایرانی‌ها به خودمان اعتماد نداریم. این روزها مرغ همسایه برای ما غاز نیست، بلکه عقاب و شاهین است. کسب‌وکارهای ایرانی می‌گفتند ما فقط دوست داریم در اپ‌استور باشیم. ما حاضر نیستیم به سرویس شما کمکی بکنیم. از یک سرویس خارجی استفاده می‌کنیم و در قبال آن پول و دلار می‌دهیم و مردم را مجاب می‌کنیم از آن استفاده کنند. می‌توانم بگویم بیش از صد بار حساب شرکت منفی شد. ولی سقف رویای ما بالا بود، تلاش کردیم، زمین خوردیم و ماندیم.

 

با احترامی که برای تیم سیبچه قائلم، ولی معتقدم آن‌ها بازار را خالی کردند و مانند ما نگفتند که هرطور بشود، ما در بازار می‌مانیم. کل بازار هم دست آن‌ها بود ولی روحیه اینکه بگویند ما باید در این بازار بمانیم را نداشتند. ما تلاش کردیم و هر نیازی که کسب‌وکارها داشتند، حتی اگر غیرممکن به نظر می‌رسید، برطرف کردیم.

 

راستش خود من هنوز هم اپ‌استورهای ایرانی را جدی نمی‌گیرم و می‌گویم وقتی اصل جنس هست، چه نیازی هست که از استور ایرانی برنامه دانلود کنیم. ولی خب یک زمانی هم به در بسته خوردم و برخی برنامه‌ها را نتوانستم به‌روز کنم و ناچارا سیب‌اپ را امتحان کردم. تصور من این بود که کسانی که از سیب‌اپ و کافه‌بازار استفاده می‌کنند، احتمالا زبان انگلیسی‌شان خوب نیست یا تمایل به چرخیدن در فضاهای انگلیسی را ندارند و دانلود از کافه‌بازار، از گوگل‌پلی برای آن‌ها راحت‌تر است. هنوز هم از نظر هویت کسب‌وکار شما با خودم کنار نیامده‌ام. اینکه یک کسب‌وکار مستقل هستید یا نسخه ایرانی یک کسب وکار بدقلق که با ایرانی‌ها خوب تا نمی‌کند؟

ببینید این صحبتی که می‌کنم درباره کاربران عادی نیست، بلکه درباره صاحبان کسب‌وکار است. برای نمونه گوگل آنالیتیکس رایگان است، ولی ما در آن تحریم هستیم. افراد صنعت ما، همه دارند غر می‌زنند. چون راهکار برای عبور از این محدودیت ارائه نمی‌دهند. باید قدر افرادی چون بچه‌های استارت‌آپ‌های بکتوری و ابرآروان را دانست و از سرویس‌های مشابه ایرانی استقبال کرد. چون از آن خودمان است. صاحبان تکنولوژی اپل، اندروید و گوگل دوست ندارند اتفاقی مانند سیب‌اپ بیفتد و با آن مقابله هم می‌کنند، می‌خواهند انحصار آن را در اختیار داشته باشند و قوانین کشور خودشان در آن رعایت شود. روی صحبت من با افراد کسب‌وکارهای ایرانی است. کاربران در لحظه نیاز خود را برطرف می‌کنند. ما اگر فکرمان را میهن‌پرستانه کنیم، موفقیت‌های بیشتری خواهیم داشت و دیگر تحریم بی‌معنی می‌شود. شاید اگر در ژاپن به دنیا می‌آمدم و یک اپ‌استور ژاپنی داشتم، حتما اپل می‌کوشید مردم ژاپن از اپ‌استور آمریکایی استفاده کنند. ما این ازخودگذشتگی را انجام نمی‌دهیم. صاحبان صنعت آی‌تی ایران می‌توانند برای این کار پیشگام باشند و بگویند که اگر تکنولوژی از آن ما نیست ولی مردم ما برای آن هزینه می‌کنند، چرا ما با استفاده از استور ایرانی با تحریم‌ها نجنگیم. چرا کسی برای رقابت با جی‌میل، سرویس ایمیل ارائه نمی‌کند. ابتدا باید «نشدن» را تحمل کنند تا سپس رشد کنند. ما امکانی فراهم کردیم که مردم از آن استفاده کنند. دیگران هم می‌توانند انجام دهند ولی می‌نشینند پشت همان میز و لپ‌تابی که می‌شود سقف رویا را در آن ترسیم کرد، و انجام نمی‌دهند و می‌گویند که فقط باید از این کشور رفت. بروم در یک شرکت خارجی کار کنم، شش برابر اینجا حقوق بگیرم و برنده باشم. این تفکر سازنده نیست!

 

ما ایرانی‌ها به خودمان اعتماد نداریم. این روزها مرغ همسایه برای ما غاز نیست، بلکه عقاب و شاهین است. کسب‌وکارهای ایرانی می‌گفتند ما فقط دوست داریم در اپ‌استور باشیم. ما حاضر نیستیم به سرویس شما کمکی بکنیم. از یک سرویس خارجی استفاده می‌کنیم و در قبال آن پول و دلار می‌دهیم و مردم را مجاب می‌کنیم از آن استفاده کنند.

 

شما همچنان اپلیکیشن‌های خارجی را در سیب‌اپ می‌فروشید؟

بله. البته سیب‌اپ دو بخش شده است. یک بخش پلتفرم و بخش دیگر دانلود برنامه است. ما خودمان برنامه‌نویس بودیم، یک فرهنگ در خودمان داشتیم که برنامه‌نویسان خارج از کشور گناه دارند. کار می‌کنند و زحمت می‌کشند و درست نیست ما محصولات آن‌ها را بفروشیم! تفکر دیگر این بود که برنامه‌نویسان داخل کشور گناه دارند. با بی‌پولی یک کامپیوتر می‌خرند تا مجازی‌ساز مک را نصب کنند یا خود مک را می‌خرند. IOS یاد می‌گیرند، اکانت اپل می‌خرند و برای همه این کارها هزینه زیادی می‌پردازند، ما حق عضویت از او نگیریم و در کسب‌وکار او دست نبریم. ما تاکنون از برنامه‌نویسان ایرانی بابت عضویت و اینکه در اپلیکیشن خود چه می‌کنند، کارمزد نگرفته‌ایم و تا جایی که توانستیم و زمان به ما اجازه می‌داد، به آن‌ها سرتیفیکیت‌هایی که برای برنامه‌نویسی نیاز داشتند ارائه دادیم. البته در این زمینه باید بیشتر کار کنیم. ما این را جزو تعهدات خود می‌دانیم و برنامه داریم که سرتیفیکیت و اکانت رایگان در اختیار آن‌ها قرار دهیم تا زحمت آن‌ها به بار بنشیند. ما اپلیکیشن‌های اپ‌استور را در قبال اشتراک ویژه که ماهانه 15 هزار تومان است، ارائه می‌دهیم. داخل آن‌ها چند مدل اپلیکیشن وجود دارد. یک مدل اپ‌های پولی اپ‌استور است که باید پول بدهیم و بخریم. یک مدل اپ‌های رایگان اپ‌استور است که مردم نمی‌توانند از اپ‌استور استفاده کنند و باید از اپلیکیشن‌هایی که داخل اکانت ویژه داریم استفاده کنند. یک مدل اپلیکیشن‌های داپلیکیشن است، مثل تلگرام که اورجینال است و چند تلگرام یا واتس‌اپ و اینستاگرام داریم که با آی‌دی‌های مختلف روی گوشی نصب هستند. یک مدل هم اپلیکیشن‌های پلاس داریم که همان اپلیکیشن اصلی است که یک سری قابلیت به آن اضافه شده است.

 

چرا ما با استفاده از استور ایرانی با تحریم‌ها نجنگیم. چرا کسی برای رقابت با جی‌میل، سرویس ایمیل ارائه نمی‌کند. ابتدا باید «نشدن» را تحمل کنند تا سپس رشد کنند. ما امکانی فراهم کردیم که مردم از آن استفاده کنند. دیگران هم می‌توانند انجام دهند، ولی می‌نشینند پشت همان میز و لپ‌تابی که می‌شود سقف رویا را در آن ترسیم کرد، و انجام نمی‌دهند و می‌گویند که فقط باید از این کشور رفت. بروم در یک شرکت خارجی کار کنم، شش برابر اینجا حقوق بگیرم و برنده باشم. این تفکر سازنده نیست!

 

اما مسئله اصلی در مورد اپلیکیشن‌های پولی خارجی است. خودتان را چجوری قانع می‌کنید که این کار اشکال ندارد و غیراخلاقی نیست؟!

این کار اشکال دارد. ما دوست نداریم این کار را بکنیم. قبلا بیشتر و امروز کمتر انتقادهای تندی به ما وارد بود که چرا از اپلیکیشن دیگران پول در می‌آورید. اوایل مجبور بودیم. زنده نگه‌داشتن سیستم، برنامه‌نویسان و پشتیبانی دو میلیون کاربر و ایجاد هویتی که مردم به آن اعتماد کنند، کار کم‌خرجی نیست. ما الان هم هرچه پول درمی‌آوریم، خرج خود کسب‌وکار می‌کنیم و سود ما سودی نیست که بگوییم پولدار شده‌ایم. ولی الان این قدرت را داریم که در بازار خودمان بازی را تغییر دهیم و خبرساز شویم. در کل پول گرفتن کار خوبی نیست، ولی مردم حق انتخاب دارند. پیش از ما، اپ‌استورها در سطح خیابان این کار را می‌کردند. فروشگاه‌های اپ بسیاری بودند که چه اپ رایگان و چه اپ پولی می‌خواستند برای مشتری نصب کنند، پول می‌گرفتند. چون هزینه اجاره مغازه دارد و برای همین کار آنجاست. مشتری هم می‌تواند خودش این کار را انجام دهد، دلار بدهد، اپل‌آی‌دی بسازد، وقت و زمان بگذارد. اگر دفتر ما سعادت‌آباد است و بیش از بیست نفر پرسنل داریم، بیش از دومیلیون کاربر هم داریم که روزانه هزینه می‌کنند تا اکانت ویژه بخرند. ولی درعین حال ماشین من ماتیز است و خانه‌ام سیدخندان است. ما اگر تصمیم می‌گرفتیم همه پولی را که به شرکت می‌آید خرج خودمان کنیم، سقف رویاها را پایین بیاوریم و از گسترش شرکت منصرف شویم، مطمئنا وضع خانه و زندگی‌مان دگرگون می‌شد.

 

چطور می‌خواهید این بازی را تغییر دهید و از زیر بار این تصویر که شما اپلیکیشن‌ها و دسترنج دیگران را در یک دوره‌ای فروخته‌اید خارج شوید. آیا سرویس جدیدی ارائه می‌کنید؟

پاسخ به این پرسش از نگاه من و نگاه شرکت متفاوت ولی مکمل است. خودم دوست دارم پیشرو ارتباطات باشم و هرگونه ارتباطی از مسیری رد شود که من در آن دخیل باشم. سقف رویای شرکت این است که بتواند بزرگ‌ترین شرکت نرم‌افزاری خاورمیانه باشد و هرگونه مشکل اپل در منطقه خاورمیانه را برطرف کند. درست است که اپل کل خاورمیانه را تحریم نکرده است، ولی اجازه نمی‌دهد محدودیت‌هایی هم دارد و برخی اپلیکیشن‌ها را بخاطر بیزینس خود، در این منطقه ارائه شود. یعنی می‌خواهیم اپ‌استور ایرانی، اپ‌استور خاورمیانه شود. همچنین ما محصولات جانبی در صنعت خودروسازی و آرایشی بهداشتی برای آقایان و بانوان پولدار جامعه راه‌اندازی خواهیم کرد که برای به‌زودی خبرهای بیشتری در اینباره منتشر خواهیم کرد.

 

برای اینکه با اپل زیاد به مشکل نخورید هم برنامه‌ای دارید؟

بهتر است بگویم می‌خواهیم با اپل بازی سیاسی کنیم. یک تکنولوژی در اپل وجود دارد به نام ادهاک که ما آن تکنولوژی را برای سیب‌اپ پیاده‌سازی کردیم. برای داشتن این تکنولوژی به ازای هر دستگاه سالانه 1دلار باید به اپل بدهیم. ولی ما آن را همینجا پیاده‌سازی کرده‌ایم و اگر به مشکل بربخوریم، تکنولوژی پیاده‌سازی‌شده آن را داریم.

 

تفاوت بیزینس‌مدل شما با کافه‌بازار چیست؟

تفاوت زیادی داریم. برند ما، شفافیت در محیط کاری است و همه با هم در ارتباط هستند. ما مانند پنجره شیشه‌ای هستیم که کافه‌بازار می‌تواند درون ما را ببیند. ولی ما از اتفاقات درون کافه‌بازار خبر نداریم. البته برای آن وقت هم نمی‌گذاریم. چون کافه‌بازار اندروید است و ما از نظر فکری با اندروید مشکل داریم. اندروید ضعف‌هایی دارد که اطلاعاتشان به راحتی در دسترس است.

 

یعنی از نظر شما، این اتفاق درباره اپلیکیشن‌های کافه‌بازار می‌افتد؟

نمی‌دانم و قضاوت هم نمی‌کنم. من درباره اندروید این را می‌گویم. نمی‌دانیم در کافه‌بازار چه اتفاقی می‌افتد ولی در اندروید هر اتفاقی ممکن است بیفتد. ما برعکس این جریان عمل می‌کنیم و در سیب‌اپ حتی یک دسترسی عکس، لوکیشن، کانتکت، وویس و میکروفن نمی‌گیریم. ما اصلا وارد حریم کاربر نشدیم و نخواهیم شد. مثلا به ما می‌گویند برای کاربران اصفهان تبلیغات بزنید. ما نمی‌دانیم کدام کاربر اصفهان است ولی در استورهای اندرویدی این دسترسی‌ها هست و شما فقط کافیست به آن‌ها بگویید کجا می‌خواهید تبلیغ کنید! پس در اندروید این مسائل برای امنیت برنامه‌ها هست که ما نداریم. همچنین اگر بخواهیم بیزینس‌پلن خود را با کافه‌بازار مقایسه کنیم، کافه‌بازار دوست دارد از بازار ایران پول دربیاورد و از برنامه‌نویسان ایرانی پول بگیرد. که برنامه ما این نیست. ما فعلا برنامه‌مان این است که از خارجی‌ها درآمد داشته باشیم و برای ایرانی‌ها خرج کنیم.

 

شما دقیقا چند کاربر دارید؟
بالای دو میلیون کاربر داریم. هر 10 روز تقریبا به اندازه یک استادیوم آزادی کاربر داریم.

 

اکثریت مشترک هستند؟

نه نیستند. ما یک سرویس رایگان داریم و ترافیک اصلی سرویس هم برای آن است. زمانی می‌خواستیم اپ‌های رایگان اپ‌استور را موقتا به عنوان سرویس ویژه در سیب‌اپ بگذاریم، ولی ترافیک کم شد. ما پول زیادی برای ترافیکی می‌دهیم که اپلیکیشن‌های ایرانی بطور رایگان از آن استفاده می‌کنند. صاحبان کسب‌وکارهای آی‌تی می‎دانند که دو میلیون کاربر همیشه در اپلیکیشن هستند و برخی کسب‌وکارها درباره اپلیکیشنی که در سیب‌اپ است، مدام تبلیغ تلویزیونی می‌کنند. ترافیک بسیار هزینه‌بر و بالاست ولی ما از پس آن برمی‌آییم. سرویس ما هم یک سرویس ساده نیست. چون دانلود کردن در اپل سخت است. دانلود برنامه یک لینک نیست که کاربر وارد آن شود و دانلود کند. باید پردازش در سرورها انجام شود. پس ما ترافیک زیادی را به رایگان میزبانی می‌کنیم و هزینه آن را از سرویس‌های ویژه در می‌آوریم.

 

شما سه سال است که این کار را آغاز کرده‌اید. در این سه سال بحرانی هم داشته‌اید که به سمت تعطیلی سیب‌اپ بروید؟

بزرگ‌ترین بحرانی که از سر گذراندیم، داستان فیلتر شدن بود! تا آستانه فیلتر شدن رفتیم ولی نشدیم. چون سیب‌اپ زمان زیادی را بی‌مجوز کار می‌کرد و شرکت ثبت نشده بود. ما این کارها را بلد نبودیم. فقط کار می‌کردیم. اگر می‌گویم کسب‌وکار گاراژی در ایران نمی‌توانیم داشته باشیم، برای همین است. از دید بیمه و مالیات این اشتباه است که آدم‌ها بنشینند در یک اتاق و پول دربیاورند. نهادهای رسمی می‌گویند یک فضای اداری بگیرید، کلی پول بیمه و مالیات هم بدهید، برای ثبت هم هزینه زیادی بپردازید، در نهایت هم شهرداری آنجا را می‌بندد. البته بیمه و مالیات دادن خوب است ولی به شرطی که به سوددهی رسیده باشد.

 

آن زمان که ما در آن آپارتمان کوچک شهران بودیم، 30 هزار کاربر داشتیم، در سیدخندان 100 هزار کاربر، در دفتر جردن حدود 800 هزار کاربر داشتیم و الان در سعادت‌آباد حدود 6 ماه است که از مرز دومیلیون کاربر گذشتیم.

 

 

چرا می‌خواستند فیلتر کنند؟

چون اپلیکیشن‌ها نظارت‌شده نبود و اپلیکیشن‌هایی داشتیم که خوب نبودند و ما پاک کردیم ولی سیستم ما نمی‌توانست ببیند که پاک شده است. به آن‌ها توضیح دادیم و خوشبختانه پذیرفتند و فیلتر را رد کردیم. یک زمانی برای مقطعی، اپل پروفایل ما را به دلیل عدم امنیت سیستم بسته بود. آن زمان دوباره پروفایل باز شده بود و کار می‌کردیم که موضوع فیلتر پیش آمد. پس از آن ماجرای شهرداری بود و این‌ها پشت سر هم رخ داد. این دوره برای ما سخت بود. درآمدمان یک پنجم شد و تلاش می‌کردیم کاربران را برگردانیم. الان این مشکلات را نداریم و اگر پروفایل‌مان بسته شود، خیلی راحت با یک پیامک به کاربران اطلاع می‌دهیم که این اتفاق افتاده است و دوباره بیایید دانلود کنید. برنامه‌های موردنیاز آن‌ها حجم چندانی هم ندارد و کاربر هزینه‌ای نمی‌کند. در کشور ما قوانین باید به نحوی تدوین شوند که شرکت‌های خیلی بزرگ نتوانند از آن بگریزند و شرکت‌های کوچک بتوانند تا مدتی با آسودگی و هزینه پایین کار کنند. اگر بتوانیم مدل کسب‌وکار گاراژی را که در ایران همان اتاق است، جا بیندازیم، کسب‌وکارهای نوپا بحران چندانی تجربه نخواهند کرد.

 

ما وقتی با اپلیکیشن‌های خوبی صحبت می‌کنیم که هنوز در مرحله گاراژ یا اتاق هستند، به آن‌ها می‌گوییم که شما چرا هنوز خوب دیده نشدید. می‌گویند ما اگر پول آگهی صفحه اول سیب‌اپ را داشتیم و اپ IOS ما دیده می‌شد، وضعیتمان بهتر بود. شما ایده‌ای دارید که استارت‌آپ‌های خوبی که باید دیده شوند را حمایت کنید؟

ما حمایت‌هایی داریم. البته تبلیغات صفحه اول ما خیلی گران است و هرچه هم بتوانیم آن را گران‌تر می‌کنیم. ولی سیستمی داریم که آقای ریکامندر آن را به ما داده است و سیستم ریکامندیشن ایرانی است و اپلیکیشن‌هایی که تازه می‌آیند، مدتی در آن هستند. این چند وقت ترافیک ما زیاد است و مدتی پیش ناگزیر شدیم آن را حذف کنیم و به قسمت دیگری ببریم. در اینجا یک بخش «پیشنهاد ما به شما داریم» که اولین ردیف سیب‌اپ است و در آن بخش، چندهزار بار این برنامه‌ها را نمایش می‌دهیم و برایشان کلیک می‌گیریم. در به‌روزترین‌های سیب‌اپ هم اپ‌های تازه را نمایش می‌دهیم که بازدید خیلی خوبی برای اپ‌ها می‌گیرد. با آن دسته از اپ‌ها که به کاربران سیب‌اپ کد تخفیف می‌دهند، همراهی می‌کنیم. همچنین یک لاین بیزینسی ایجاد می‌کنیم که در آن تبلیغات انجام می‌دهیم. حمایت‌های ما، فنی است و در موضوع مارکتینگ شاید تا مدتی نتوانیم حمایت کنیم. اگر با ما تماس بگیرند و بگویند که اپلیکیشن خوبی دارند ما حمایت می‌کنیم، تاکنون پیش نیامده که سرویس خوبی به ما پیشنهاد شود و ما تبلیغ نکنیم. تبلیغات ما هزینه دارد ولی گاهی پیش آمده که رایگان این کار را انجام می‌دهیم. من مدتی پیش برنامه یکی از منتقدان سیب‌اپ را در صفحه اول گذاشتم و حتی به او هم نگفتم. تبلیغ او چند ماه در سیب‌اپ بود.

 

سیب‌اپ از زمانی که گاراژی بود، تا الان از نظر رقمی، چقدر رشد کرده است؟

آن زمان که ما در آن آپارتمان کوچک شهران بودیم، 30 هزار کاربر داشتیم، در سیدخندان 100 هزار کاربر، در دفتر جردن حدود 800 هزار کاربر داشتیم و الان در سعادت‌آباد حدود 6 ماه است که از مرز دومیلیون کاربر گذشتیم.

 

در سال 97 برنامه‌تان رسیدن به چه تعداد کاربر است؟

برنامه ما روی تعداد کاربر نیست. من به مردم احترام می‌گذارم و دوست دارم که خودشان انتخاب کنند. شاید فردا روزی مثلا 10 هزار کاربر ما به 2 کاربر برسد. می‌گویند در ایران 6 میلیون گوشی آیفون هست، ما می‌گوییم چهار میلیون آیفون در دست مردم و درحال استفاده است که می‎توانند سیب‌اپ نصب کنند. ما ios 9 به بالا را پشتیبانی می‌کنیم و چهار میلیون دستگاه برای ما وجود دارد و حالا هم دومیلیون آن را داریم.

 

شما می‌خواهید در اکوسیستم بازیگر قدرتمندی باشید یا فقط دربیاورید؟

من دغدغه این را دارم که اکوسیستم را بهتر کنم. من می‌خواهم بیزینس فناوری آی‌تی در ایران چند سروگردن بالاتر برود و رشد کند.

 

بزرگ‌ترین ضعف و چالش اکوسیستم استارت‌آپی ایران چیست؟

به نظر من همان ترکیب مرغ همسایه غاز است و «ما نمی‌توانیم»، ضعف‌های بزرگی هستند. سقف آرزوها پایین است و همه غر می‌زنند. غالبا اینگونه است که کسی خودش را پیشرفت نمی‌دهد و منتظر است که کسی بیاید و او را پیشرفت دهد.

 

بهترین اپلیکیشن ایرانی IOS را چه می‌دانید؟

در IOS برنامه ایرانی خوب زیاد داریم. از نظر برنامه، الوپیک را خیلی دوست دارم. وقتی به این برنامه نگاه می‌کنم، دوست دارم پیک بگیرم. کیفیتش بالاست و همه چیز خوب و درست طراحی شده است. همچنین هرگاه می‌خواهم از دیجی‌کالا استفاد کنم، خیلی لذت می‌برم. برخی اپلیکیشن‌های موزیک مانند طنینو خیلی خوب کار می‌کنند. بهترین اپی که این مدت دیدم و طراحی آن را بسیار دوست دارم، دانرو بود. به نظر من در حق این اپلیکیشن اجحاف شده و مردم از آن استفاده نمی‌کنند. موبایلت هم برنامه بانکی خیلی خوبی است. البته بانکی است و باید خوب باشد و اگر بد بود جای تعجب داشت! ولی مثلا بانک‌های ملت و پارسیان خودشان را راحت کردند، یک پلتفرم خیلی ساده ساختند و به خودشان افتخار هم می‌کنند. به تیم تپسی برای اپلیکیشن خیلی قوی که ساختند هم باید تبریک گفت. از نظر اپلیکیشن با اسنپ قابل‌مقایسه است. خودروبانک هم با آنکه از ابتدا سایت بود، در IOS اپلیکیشن خوبی دارد. اپلیکیشن ملو هم خیلی جالب است.

 

وقتی می‌گویید یک اپلیکیشن را دوست دارید، دقیقا چه چیز آن را دوست دارید؟

من دانشجو که بودم، یک اپ بود به نام اپ‌کوییز لوگو که لوگو را نشان می‎داد و می‌پرسید این چه اپلیکیشنی است. در آن برنامه هرکس لوگویی را نمی‌شناخت، از من می‌پرسید. من همیشه با اپلیکیشن‌ها درگیرم و درباره جدیدترین‌های آن‌ها هم از روی نام یا لوگو تلاش می‌کنم ماهیت کار را حدس بزنم یا باز کنم تا ببینم چه می‌کنند و اگر برایم جذاب باشد، آن را نصب می‌کنم. من هر روز بیشتر از اینکه در شبکه‌های اجتماعی باشم، در اپلیکیشن‌های مختلف هستم.

 

در سیب‌اپ همه IOS دارند؟

بجز همکاری که کار طراحی گرافیک می‎کند، بقیه همکاران IOS دارند.

 

از او متنفرید؟

ما خیلی به هم تیکه می‌اندازیم. چون او خیلی سامسونگ دوست دارد. البته اینجا من خیلی تعصب روی اپل دارم. همکارانم مثل من نیستند. ولی من خیلی از فروشندگان سامسونگ را دیده‌ام که اپل دارند و سیب‌اپ را می‌شناسند. ولی واقعا این دو خیلی متفاوت هستند و IOS خیلی بهتر است. اگر کسی خواست این دو را باهم مقایسه بکند، تنها یک دلیل دارد؛ اینکه نمی‌داند IOS چقدر بهتر است!

 

شما وارد مرحله جذب سرمایه‌گذار نشده‌اید. چه برنامه‌ای برای آن دارید؟

ما برای کسب‌وکارها و محصولات جانبی به شدت تلاش می‌کنیم که وارد فاز سرمایه‌گذاری شویم. خودمان به جایی رسیدیم که اگر در جایی سهامدار شویم، امکان بیشتری برای جذب سرمایه داریم. در سیب‌اپ از آغاز سرمایه‌گذار نداشتیم و الان هم خدا را شکر نیازی نداریم و نقطه سربه‌سر را خیلی وقت پیش رد کردیم.

 

فرزند چندم خانواده هستید و چقدر نقش خانواده در سیب‌اپی که الان دارید، موثر بود؟

من فرزند اول هستم. خانواده همیشه کمک‌کننده است. ما خیلی وقت‌ها منفی یا صفر شدیم و خانواده یاری‌مان کرد. البته من پول زیادی از خانواده نگرفتم. قرض کوتاه مدت برای رفع نیاز کاری دریافت کردم. ولی همیشه نظر خانواده‌ام نسبت به این کار منفی بود. من آی‌تی دانشگاه امیرکبیر می‌خواندم ولی رها کردم. چون نمی‌رسیدم کلاس‌هایم را بروم. خانواده‌ام با این تصمیم من بسیار مخالف بودند و ایستادگی کردند. برای آن‌ها پذیرفتنی نبود و انتظار گرفتن حداقل فوق‌لیسانس را از من داشتند. من همیشه می‌گفتم چیزی که از دانشگاه به من می‌رسد، اگر خوب بود، صبح قبل از همه می‌رفتم و شب بعد از همه برمی‌گشتم. در این کسب وکار بیشتر می‌آموزم و بگذارید اینجا بمانم. تنبلی هم نمی‌کردم. صبح سرکار بودم و آخر شب به خانه برمی‌گشتم.

 

متاهل هستید؟

بله تازه ازدواج کرده‌ام.

 

شغل پدر شما چیست؟

پدرم مدیر منابع انسانی چند شرکت خوب مانند پارس‌آنلاین، سازمان گسترش صنایع، ایران‌خودرو و… بود. ایشان مدیریت منابع انسانی را به سبک امروزی آن کار و در دانشگاه آزاد قزوین تدریس می‌کرد. او می‌گفت سیستم مدیریت در ایران یا قدیمی است یا الکی است. خیلی طبیعی است که شما در یک شرکت از امکانات جدید استفاده کنید و ایمیل شما قدیمی نباشد. سیستم حقوق و دستمزد داشته باشید و روش کاغذی را کنار بگذارید. 30 هزار نفر را نمی‌شود روی کاغذ مدیریت کرد. ایشان همیشه توانایی آن را داشت که سیستم‌های ساده و امروزی را در شرکت‌ها مستقر کند و حاشیه‌ها را برطرف کند.

 

و یک توصیه به اکوسیستم استارتاپی.

دوست دارم به کسب‌وکارهای استارت‌آپی بگویم اینقدر غر نزنید که سرمایه‌گذار ندارم، بیچاره شدم. یک لپ‌تاب داشته باشید می‌توانید کار را شروع کنید. ما وقتی کار سیب‌اپ را آغاز کردیم، من پول نداشتم لپ‌تاب بخرم. ما یک ماه و نیم پول جمع کردیم که بتوانیم لپ‌تاب بخریم و هنوز هم با همان لپ‌تاب کار می‌کنم. به نظر من اگر کسی بخواهد کاری را انجام دهد، می‌تواند. من برای اینکه در صفحه اصلی دیجی‌کالا باشم خیلی تلاش کردم. چون خواستن واقعی این است که شما یک پله می‌بینید و روی آن می‌ایستید و دیگر تمام است و آن پله را دارید. شما به عنوان رسانه در این زمینه خیلی می‌توانید فرهنگ‌سازی کنید.

گفت‌وگو از رضا جمیلی

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.