مدیرعامل استارتاپ فلایتیو: حتی دستفروشی هم کرده‌ام!

گپ‌وگفت نوروزی با علی کشفی

0

برای سال 97 تمام تلاشمان را می‎کنیم تا جایی که می‎شود رشد کنیم. میانگین فروش روزانه ما در سال 96 برای پرواز داخلی، خارجی، قطار و هتل 5 تا 6 هزار بلیت بود. می‎کوشیم که آن را چند برابر کنیم.

خب علی تو دقیقا کی هستی و چه خوانده‌ای و چه کرده‌ای؟

من از سال 81 به صورت حرفه‎ای وارد بازار کار شدم. کارهای زیادی گاه برای خودم و گاه برای دیگران انجام دادم. از کودکی با کامپیوتر و آی‎تی آشنا بودم. تدریس کامپیوتر می‌کردم. بعد به شرکتی در زمینه کتابخانه‌های دیجیتال رفتم. در سال 87 با کمک دو تن از دوستانم یک شرکت انیمیشن تاسیس کردیم و انیمیشن‎های سفارشی و تیزهای تبلیغاتی ساختیم. یک انیمیشن سریالی به نام فان‎فارم ساختیم و در جشنواره انسی 2011 فرانسه شرکت کردیم. با یکی از بانک‎های کشور برای سرمایه‎گذاری روی این پروژه همکاری داشتیم ولی موفق به جذب سرمایه نشدیم. از طرفی بخاطر نوع تعاملات بین‎المللی ایران در سال 88، برای فروش محصول به کشورهای خارجی مشکل داشتیم و در نهایت کسی که توان فروش آن را داشت با قیمت بسیار پایینی آن را از ما خرید و ما برای اینکه بیشتر ضرر نکنیم، ناگزیر کنار کشیدیم. آن تیم به دلیل مهاجرت اعضا به خارج از کشور از هم پاشید. پیش از آن هم پروژه‎ها به دلیل همین مهاجرت‎ها متوقف می‌شد. در نسل ما که متولد دهه 60 هستیم، مهاجرت مغزها شدت بسیاری داشت. بعد از شرکت انیمیشن، در سال 90 پروژه فولوکا را که سیستم رزرواسیون آنلاین بود، با یکی از موسسین حال حاضر فلایتیو راه‏اندازی کردیم. کار خوب شروع شده بود ولی در سال 91 بعد از تکان‌های شدید دلار، خیلی از ایرلاین‎ها دفاتر خود را بستند و از ایران رفتند. تحریم‏ها شدت گرفت. ما هم نتوانستیم فولوکا را گسترش دهیم. باز هم از آن تیم یک نفر از ایران رفت. در سال 92 با تعدادی از همکاران تیم انیمیشن کاری را در زمینه موبایل‎گیم آغاز کردیم. این کار به دلیل جذب سریع سرمایه شکست خورد. ما هم ایرادات زیادی داشتیم. بعد از آن با یکی از دوستان به نام آقای داودی که تازه از اروپا بازگشته بود و الان از فاندرهای فلایتیو است، پروژه قیمت‌یاب را کلید زدیم. در این سایت مقایسه قیمت همه محصولات انجام می‌شود که هنوز هم سایت آن هست. در همین زمان یکی از همکاران فولوکا به نام ساسان نایب هم به ایران برگشته بود و با توجه به زمینه کاری‌اش که گردشگری بود، آژانس هواپیمایی داشت. کم‎کم هسته اولیه باز هم شکل گرفت و دوباره تصمیم گرفتیم روی رزرواسیون آنلاین کار کنیم. از اینجا فلایتیو شکل گرفت، از اوایل 94 کار را آغاز کردیم و در بهمن 94 نسخه آزمایشی آن را به بازار دادیم. بعد از اینکه بازخوردها را گرفتیم و تست شد، در خرداد 95 آن را استارت زدیم و تا خرداد 96 رشد 10هزار درصدی داشتیم. به اعتقاد من اصلی‌ترین دلیل این رشد، تیم خوب بود. خدا را شکر که جایگاه خیلی خوبی در بازار رزرواسیون آنلاین داریم و تنها یک رقیب می‌بینیم. البته در حوزه استارت‎آپی هرچه زمان می‌گذرد، نرخ رشد کمی کند می‌شود. در سال 94 حدود 5 نفر بودیم. بعد دو نفر در بخش کال‌سنتر اضافه کردیم. چون در موضوع فروش بلیت و رزرو، پشتیبانی فنی اهمیت زیادی دارد. به تدریج نیروها اضافه شدند و الان حدود 150 نفر هستیم.

 

به اعتقاد خودت الان چنددرصد بازار را در اختیار دارید و رتبه چندم هستید؟

این موضوع خیلی جای بحث دارد. تا زمانی که آمارهای رسمی را از نهادهای رسمی کشور نداشته باشیم، نمی‎توانیم درباره سهم بازار آمار بدهیم. بخش زیادی از این بازار هنوز آفلاین است. سبد محصولات ما هم شامل پرواز داخلی و خارجی، هتل و قطار است که اندازه بازار هریک از این‎ها با هم متفاوت است. بر اساس آمارهای جهانی و آمارهای گاه و بیگاه هواپیمایی کشوری، بازار فروش بلیت پرواز داخلی و خارجی حدود 25 تا 30 هزار میلیارد تومان در سال است. هتل هم تقریبا همین رقم است. از این عدد، حدود 20 تا 25 درصد آنلاین و بقیه آفلاین است. یعنی بازار خیلی بزرگی همچنان پیش روی ماست. برای همین کسی نمی‎تواند بگوید که من نفر اول بازار هستم ولی می‎تواند بگوید که در بازار آنلاین بیشترین سهم را دارم. کسی می‎تواند بگوید بر کل بازار مسلط شده که 70 یا 75 درصد این بازار را گرفته باشد. در صورتی که هنوز حدود 80 درصد رزرواسیون بلیت، آفلاین است. ما احتمالا در بازار آنلاین، جایگاه دوم را داریم. البته در پرواز خارجی رقابت نزدیکی با علی‎بابا داریم.

 

برای سال 97  چه هدف خاصی را دنبال می‌کنی؟ می‌خواهی در روز چند بلیت بفروشی؟

برای سال 97 تمام تلاشمان را می‎کنیم تا جایی که می‎شود رشد کنیم. بازار خیلی بزرگ است و من نمی‎توانم عدد بگویم. میانگین فروش روزانه ما در سال 96 برای پرواز داخلی، خارجی، قطار و هتل 5 تا 6 هزار بلیت بود. می‎کوشیم که آن را چند برابر کنیم.

 

چند ساله‎ای و آیا ازدواج کرده‌ای؟

من متولد 63 هستم و آی‎تی و مدیریت بازرگانی در دانشگاه پیام نور تهران خواندم. در سال 83 ازدواج کردم. خیلی هم راضی هستم. می‎توانم بگویم من و همسرم با هم بزرگ شدیم. من همیشه دوست داشتم برای خودم کار کنم و همسرم بلندپروازی‎هایم را خیلی تحمل کرد. من ایده‎های خیلی زیادی داشتم و فعالیت‎های زیادی انجام دادم.

 

در بیست سالگی که ازدواج کردی همسرت نمی‎گفت دست از استارتاپ بازی بردار و ممکن است ما را بدبخت ‌کنی؟

همسر من شخصیت همراهی‎کننده دارد و همیشه به من اعتماد کرده. به من می‎گفت تو  بالاخره یک کسب‎وکار درست و حسابی راه می‏اندازی. من کارهای موفقیت‏آمیزی هم داشتم و توانسته بودم اعتماد او را جلب کنم. اینکه فردی در کاری موفق شود با اینکه بتواند یک بیزینس راه‎اندازی کند، متفاوت است. من اعتقاد دارم که در فلایتیو هنوز ابتدای راه هستیم. داشتن یک استارت‏آپ بزرگ با داشتن یک بیزینس که چرخ آن بچرخد، متفاوت است. کارهای قبلی من خوب بودند ولی یک بیزینس که خودش بچرخد، نبودند. من در زندگی‎ام خیلی کار کردم. حتی دستفروشی کرده‌ام و زمانی که اسنپ نبود در آژانس هم کار می‌کردم.

 

همسرتان هم استارتاپی است؟

نه، روانشناسی خوانده است.

 

در بساط دستفروشی‌ات چه چیزی می‌فروختی؟

شب عید روسری می‎فروختم. من از هر فرصتی برای انجام کار استفاده می‎کردم. مثلا شب عید می‎گفتیم که بازار عید را از دست ندهیم. فکر کردیم که سبزه درست کنیم ولی به نتیجه رسیدیم که روسری بهتر است. به نظر من باید مهارت را با انجام کارهای مختلف بالا برد. هیچ کاری را نباید عار بدانیم. من حتی به کارهایی مانند پرورش پرنده و تولید روغن‎های گیاهی هم وارد شدم. برخی از آن‎ها موفق هم بود ولی تبدیل به یک بیزینس پایدار نشد.

 

متولد کجا هستی؟

تهران

 

آخرین کتاب استارتاپی که خواندی چه بود؟

آخرین کتاب اینجا روی میز من است و هنوز دارم می‎خوانم. “سختی کارهای سخت” نوشته بن هاروویتز. سال‎ها پیش متن انگلیسی آن را خوانده بودم و حالا ترجمه آن را می‎خوانم.

 

الگوی کسب‎وکاری و زندگی‌ات کیست؟

خواندن کتاب‎های متعدد به آدم خط‌مشی می‎دهد. ولی ما که کارمان آی‎تی است، معمولا سیلیکون‎ولی و زندگی کاری آدم‎های آنجا که الان هم بزرگان آی‎تی دنیا هستند، برایمان جالب است. یکی از بهترین کتاب‎های این زمینه زیرو تو وان اثر پیتر تیل است. در زندگی، پدرم الگوی بزرگی برای من است. ایشان فرهنگی بازنشسته است و خودش مدرسه غیرانتفاعی داشت. خستگی‎ناپذیر بود و از هیچ شکستی ناراحت نمی‎شد. این باعث می‌شد همیشه فکر کنم که بالاخره آن اتفاق خوب می‏افتد.

 

برادرت در فلایتیو چه سمتی دارد؟

او یکی دوماه است که به ما پیوسته و مسئول بخش ادورز است.

 

استارتاپ ایرانی و خارجی محبوبت کدام است؟

همه استارت‎آپ‏هایی که الون ماسک راه انداخته را دوست دارم. او خیلی بی‎مهابا دست به کارهای عجیبی می‌زند و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است. در ایران به نظر من برادران محمدی در دیجی‌کالا کار پرزحمت و بزرگی کرده‌اند.

 

اگر بخواهی از کسی نام ببری که در سال 96 برای اکوسیستم استارت‏اپی و توسعه این فضا زحمت زیادی کشیده کیست؟

به نظر من خط مقدم استارت‏آپ‎های ایران فاندرها هستند. کار استارت‌آپ واقعا سخت است. باز هم از برادران محمدی نام می‎برم. آن‎ها بسیار پرکار، فروتن و بی‎ادعا هستند. گرداندن کاری چون دیجی‌کالا خیلی سخت است. بزرگ‎ترین سختی هم مسائل قانونی است که دولت می‎تواند با برنامه‎ریزی قوانینی تدوین کند و دست استارت‎آپ‏ها باز باشد. چون استارتاپ‌ها می‎توانند نجات‎بخش اقتصاد ایران باشند.

 

فکر می‎کنید در سال 97 اکوسیستم استارت‎آپی ایران چه چشم‏‌اندازی دارد و به کجا خواهد رفت؟

به نظر من در کل روند مثبتی خواهد داشت. امیدوارم در سال 96 حداقل یکی از استارت‎آپ‏های بزرگ وارد بورس شود و احتمال می‎دهم این استارتاپ کافه بازار باشد. با بورس رفتن استارتاپ‏ها بسیاری از پول‎های راکد یا پول‎هایی که به سمت مسکن رفته است، به سمت استارتاپ‏ها می‎آید و سرمایه‎گذاران هم ریسک‎پذیر می‌شوند و به سمت سرمایه‎گذاری برای استارتاپ‎ها بیایند. چیزی که برای آن نگرانم، فضای حبابی استارتاپ‏ها است که همزمان با رشد آن‏ها شکل گرفته است. جوانان فکر می‎کنند که همه باید به این حوزه بیایند و استارتاپ داشته باشند و می‎توانند سریع رشد کنند. در صورتی که ساعت‌ها مطالعه و افزایش دانش نیاز است، باید کارهایی انجام داده باشند، شکست‎ها خورده باشند. کارآفرینی یک سبک زندگی است و چیزی نیست که با یک جرقه ایجاد شود. خیلی چیزها در درون فرد باید باشد و بتواند این سبک زندگی را پیش بگیرد و جلو برود، شکست بخورد، بلند شود تا موفق شود.

 

بزرگ‎ترین شکست کسب‎وکاری‌ات چه بوده؟

از نظر شکست مالی، پروژه‎ای بود که من در آن فقط سرمایه‎گذاری کرده بودم و اوایل زندگی خانه‌ام را از دست دادم. از نظر فکری و روحی، هیچ یک از اتفاقاتی که در سال‎های گذشته رخ دادند را شکست نمی‌دانم.

 

روزی چند ساعت کار می‎کنید؟

زمانی گمان می‎کردم که باید زیاد کار کرد. ولی از این روش لطمه خوردم. باید کار کنیم و البته به خودمان و خانواده هم برسیم. کسی نمی‎تواند 16 ساعت در روز کار کند و بگوید که موثر است. ممکن است در یک پروزه ناگزیر از زیاد کار کردن باشیم ولی نباید بگذاریم این وضعیت ماندگار شود.

 

برای عید از فلایتیو بلیت کجا را می‌گیری؟

ما معمولا عیدها در تهران هستیم.

 

گفت‌وگو و عکس از رضا جمیلی

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.