سرمایه‌گذار بورسی، استارتاپ شفاف می‌خواهد!

گفت‌وگوی شنبه‌پرس با امیر هامونی، مدیرعامل فرابورس ایران:

1

یکی از این شرکت‌ها که یک Fund Of Funds است اساسنامه‌اش را ارسال کرده و می‌خواهد روی صندوق‌های جسورانه فعلی سرمایه‌گذاری کند. اجازه دهید اسم نبرم. موضوع در کمیته وی‌سی در حال بررسی است و به زودی نهایی خواهد شد. همین هفته گذشته هم یک وی‌سی بانکی با سرمایه 100 میلیاردتومانی موافقت اصولی را از ما گرفته اما مشکلاتی با بانک مرکزی وجود دارد که باید برویم در مورد آن‌ها مذاکره کنیم. اما مجموع سرمایه وی‌سی‌هایی که وارد فرابورس شده‌اند همین الان بالغ بر 1000 میلیارد تومان است.

استارتاپ‌ها در چرخه رشد خود از یک جایی به بعد دست به دامان سرمایه‌های مردمی می‌شوند، بعد از رسیدن به یک حد معقولی از بزرگی که در دنیا معمولا همان حد و مرز میلیارد دلاری شدن یا یونیکورن شدن است، وارد مرحله عرضه عمومی اولیه (IPO) می‌شوند تا امکان خرید و فروش سهام آن‌ها برای همه فراهم شود. اتفاقی که اگرچه هنوز در اکوسیستم استارتاپی ایران رقم نخورده، اما صحبت ورود صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر به فرابورس راه را برای طرح بحث درباره چگونگی ورود اعضا و اجزای مختلف اکوسیستم استارتاپی به بازار سرمایه داغ کرده است. استارتاپ‌هایی که حضور و نقش پررنگ جوانان فنی و تکنیکال در آن‌ها به عنوان بنیان‌گذار، و البته ناآشنایی آن‌ها با پیچیدگی‌های مالی و قانونی این فضا، کار نسبتا مشکلی برای عبور از فیلترهای کمابیش پیچیده بازارهای سرمایه دارند. امیر هامونی از مدیران جوان حوزه بازار سرمایه، سکاندار شرکت فرابورس ایران است؛ مدیری که از قضا با رویداد فین‌استارزی که در دو سال گذشته توسط فرابورس برگزار شده، آشنایی خوبی با اکوسیستم استارتاپی دارد و می‌توان او را در ردیف نخست طیف حامیان جدی این اکوسیستم نشاند. هامونی مدرک کارشناسی آمار از دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران دارد و این روزها درگیر تز دکتری خود در رشته اقتصاد مالی دانشگاه تهران است. در یک روز بارانی آخر بهمن، روبه‌روی مدیرعامل 35 ساله فرابورس نشستیم تا از رابطه اکوسیستم استارتاپی و فرابورس و البته نگرانی‌های دو طرف درخصوص برخی مسائل بگوییم.

 

 در یلدای استارتاپی تاکید کردید که اکوسیستم مشکل سرمایه ندارد و در این حوزه پول به اندازه کافی وجود دارد، اما با این حال بزرگترین مشکل کسب‌وکارهای ایرانی بنا بر آمار رسمی؛ تامین مالی است. مشکل تامین سرمایه با یک سهم 15 درصدی در صدر «موانع پیش روی کسب‌وکارهای ایرانی» قرار گرفته است. بروکراسی‌های دولتی هم با سهم 11 درصدی در رده دوم قرار گرفته است. اگرچه این بروکراسی‌ها شامل اخذ مجوزهای مختلف دولتی است اما اگر جایی مانند بورس بتواند تضمین تامین مالی بدون دردسر را به کسب‌وکارهای نوپا بدهد با یک محاسبه نه‌چندان علمی شاید بتوان گفت یک‌چهارم موانع کسب‌وکاری آن‌ها را از پیش پایشان برداشته است. به عنوان مدیرعامل فرابورس، چقدر به ایفای این نقش امید دارید؟

فرابورس در اولین گام برای تحقق چنین نقشی، صندوق‌های جسورانه را در قالب ETF وارد بازار سرمایه کرده است. تقریبا سه صندوق، لیست و پذیره‌نویسی و کارشان شروع شده است. 17 صندوق دیگر هم با سرمایه‌ای بالغ بر 700 میلیارد تومان مجوز و موافقت اصولی گرفته‌اند که وارد فرابورس شوند. با این حال باید اذعان کنم که در ارتباط با صندوق‌های جسورانه با محدودیتی مواجه هستیم که در برنامه ششم توسعه توسط بانک مرکزی گنجانده شده است. صندوق‌ها و وی‌سی‌های بانکی اگر بخواهند صندوقی تاسیس کنند علاوه بر سازمان بورس باید از بانک مرکزی هم مجوز بگیرند. که این یک مانع و مقاومت محسوب می‌شود. دلیل آن هم جدید بودن ماهیت این صندوق‌ها برای بانک مرکزی است. ما 9 وی‌سی بانکی داریم که بالغ بر500 میلیارد تومان سرمایه دارند و به دنبال سرمایه‌گذاری در این حوزه هستند که این محدودیت برای آن‌ها وجود دارد. البته ما در پی رفع این محدودیت‌ هستیم. اما درباره اینکه سرمایه وجود دارد ولی امکان جذب آن‌ها توسط استارتاپ‌ها فراهم نمی‌شود، باید بگویم که این اتفاق معلول دو علت اساسی است؛ یکی نبود شفافیت در کسب‌وکارها و دیگری مسئله حاکمیت شرکتی. در این دو مورد هم همه بنگاهای کشور و نه‌تنها استارتاپ‌ها دچار مشکلاتی هستند. تحقق شفافیت و حاکمیت شرکتی، پیش‌شرط شکل‌گیری نظام IR یا همان روابط سرمایه‌گذاری است. برای تحقق شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی همه باید کمک کنند. از خود استارتاپ‌ها گرفته تا قانون‌گذار. واضح است که ما با قانون تجارت مصوب 1345 نمی توانیم حاکمیت شرکتی مناسبی را محقق کنیم. بنابراین برای مثال سازمان امور مالیاتی در مورد این فضا باید قانون‌گذاری مناسبی انجام دهد تا اکوسیستم استارتاپی به‌گونه‌ای رشد کند که در آستانه ورود به بازار سرمایه هیچ استارتاپی مشکل شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی نداشته باشد. از آن طرف ساختار استارتاپ‌ها و فرهنگ مالی آن‌ها باید از همان بدو تاسیس منطبق با این دو مسئله اساسی شکل بگیرد و رشد کند. من معتقدم سرمایه خطرپذیر وجود دارد و اتفاقا سرمایه‌گذارها هستند که از کمبود ایده‌های خوب گلایه دارند. این را با قاطعیت می‌گویم، چرا که من در سمتی از بازار که سرمایه در آن حضور دارد ایستاده‌ام. برای نمونه یک صندوق جسورانه در حوزه مسکن با اینکه 100 میلیارد تومان آورده بود که از فرابورس مصوبه بگیرد، اما نتوانست به چند ایده نوآور برسد که ظرفیت لازم برای سرمایه‌گذاری روی آن‌ها وجود داشته باشد. به عبارتی پول هست اما سرمایه‌گذار نمی‌داند آن را باید کجا خرج کند. زبان مشترک بین سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر هم در بازار سرمایه بر همان دو اصلی که اشاره کردم استوار است. اولین چیزی که در بازار سرمایه، یک سرمایه‌گذار از یک سرمایه‌پذیر طلب می‌کند صورت مالی است. طبیعی است وقتی شفاف نباشد این زبان مشترک که اصل شکل گیری یک مراوده است به وجود نخواهد آمد.

 

من معتقدم سرمایه خطرپذیر وجود دارد و اتفاقا سرمایه‌گذارها هستند که از کمبود ایده‌های خوب گلایه دارند. این را با قاطعیت می‌گویم، چرا که من در سمتی از بازار که سرمایه در آن حضور دارد ایستاده‌ام. برای نمونه یک صندوق جسورانه در حوزه مسکن با اینکه 100 میلیارد تومان آورده بود که از فرابورس مصوبه بگیرد، اما نتوانست به چند ایده نوآور برسد که ظرفیت لازم برای سرمایه‌گذاری روی آن‌ها وجود داشته باشد.

 

اگر بخواهیم به استارتاپ‌ها و وی سی‌های استارتاپی بگوییم چه ضرورت و منافعی برای بورسی شدن آن‌ها وجود دارد، به آن‌ها باید چه گفت؟

این را نه به دلیل سمت اجرایی‌ام بلکه براساس مطالعاتی که انجام شده می‌گویم که هیچ شرکتی نمی‌تواند بزرگ شود مگر اینکه وارد بازار سرمایه شود. اینکه فکر کنید شرکتی چندهزار میلیارد تومانی بتواند در بازار شکل بگیرد بدون اینکه مسیرش از بورس بگذرد، مطمئن باشید آینده بلندمدتی برای آن نمی‌توان متصور شد. شرکت‌های خانوادگی و بزرگ دنیا که چندین نسل دوام آورده‌اند همه در بورس حضور دارند. چرا بنگاه‌های بزرگ عمومی ما مثل شرکت‌های زیرمجموعه بنیاد مستضعفان و یا تامین اجتماعی به فکر ورود به بورس افتاده‌اند؟ چون مسئله Principle Agent یا تئوری نمایندگی دارند. وقتی وارد بورس می‌شوند نظارت‌ها و نورافکن بورس، باعث بقا و بزرگی آن‌ها می‌شود. مسئله تئوری نمایندگی که شامل دو بال مهم یعنی «مخاطرات اخلاقی» و «انتخاب وارون» است به‌راحتی در بورس محقق خواهد شد. از طرفی با ورود به بورس، شرکت‌ها می‌توانند در بازار شریک بگیرند. شما اگر بتوانید به جای اینکه 100 درصد یک شرکت صد ملییون تومانی را داشته باشید، 10 درصد یک شرکت 10 میلیارد تومانی را تصاحب کنید درست است که همه تصمیم‌گیری‌ها با شما نیست، اما خلق ثروت و ارزش بیشتری کرده‌اید. یا وی‌سی‌هایی که در استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند نیاز دارند که امکان فروش آن‌ها در قالب سهام و برگشت پول‌شان را داشته باشند. یعنی همزمان که در حال سرمایه‌گذاری هستند بتوانند از طریق فروش سهام، سرمایه جذب کنند. یعنی استارتاپ‌ها، وی‌سی‌ها و Private Equity‌ها -که البته هنوز راه نیفتاده‌اند و باید راه بیفتند- در بازار بورس است که می‌توانند به بزرگ شدن و حیات بلندمدت فکر کنند. پس دلیل اول اینکه بتوانند شریک بگیرند و رشد کنند و دوم اینکه با نظارت‌پذیری بیشتر بقای خودشان را تضمین کنند.

 

وقتی در حال صحبت از وی‌سی‌ها و بورس هستیم پای چه اعداد و ارقامی در میان است و بازیگران این حوزه چه کسانی هستند؟ شما در آخرین صحبتی که با شنبه داشتید خبر از ورود دو صندوق جسورانه با مجموع سرمایه 600 میلیارد تومان به فرابورس داده بودید. آیا این اتفاق نهایی شد؟

بله یکی از این شرکت‌ها که یک Fund Of Funds است اساسنامه‌اش را ارسال کرده و می‌خواهد روی صندوق‌های جسورانه فعلی سرمایه‌گذاری کند. اجازه دهید اسم نبرم. موضوع در کمیته وی‌سی در حال بررسی است و به زودی نهایی خواهد شد. همین هفته گذشته هم یک وی‌سی بانکی با سرمایه 100 میلیاردتومانی موافقت اصولی را از ما گرفته اما مشکلاتی با بانک مرکزی وجود دارد که باید برویم در مورد آن‌ها مذاکره کنیم. اما مجموع سرمایه وی‌سی‌هایی که وارد فرابورس شده‌اند همین الان بالغ بر 1000 میلیارد تومان است.

 

انتقادی که به بورس در مواجهه با استارتاپ‌ها وجود دارد این است که استارتاپ‌ها زیر سایه دانش‌بنیان‌ها قرار گرفته‌اند. حتی در اساسنامه‌ها و امیدنامه‌های فرابورسی تاکید بر واژه‌ها و مفاهیمی است که شاید همه استارتاپ‌ها را شامل نشود. این تعاریف حداقلی، در آینده برای ورود استارتاپ‌ها به بورس، به ویژه استارتاپ‌های بزرگ که ممکن است فرآیند نوآوری آن‌ها قدیمی شده باشد و یا اصلا دانش‌بنیان نباشند، مانع ایجاد نمی‌کند؟

باید تاکید کنم که تابلوی دانش‌بنیان فرابورس ایران لزوما شرکت‌هایی که با تعریف معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری دانش‌بنیان هستند را شامل نمی‌شود. یعنی اینگونه نیست که فقط 3 هزار شرکت دانش‌بنیانی که کارگروه ویژه معاونت آن‌ها را تایید کرده، می توانند با این تابلو وارد بورس شوند. بلکه استارتاپ‌ها و هر شرکت دیگری با تعریفی که ما از این واژه داریم می‌توانند وارد بورس شوند.

 

موضوع این است که هویت و نقش استارتاپ‌ها این روزها اینقدر قدرتمند و جدی شده که تقلیل دادن آن‌ها به واژه دانش‌بنیان کمی برای آن‌ها که از قضا تجربه خوبی از این تعریف ندارند، ناخوشایند است. بگذریم. بزرگترین مشکلات حقوقی حل‌نشده برای ورود وی‌سی‌ها به بازار سرمایه چیست؟

بر اساس قانون توسعه ابزارها که مجلس مجوز آن را به سازمان بورس داده، بورس می‌تواند صندوق‌های سرمایه‌گذاری را تاسیس کند به‌شکلی که با اساسنامه خودشان اداره شوند. دلیل اینکه ما هم این امکان را دادیم که وی‌سی‌ها در قالب صندوق و نه شرکت تاسیس شوند همین بود که نمی‌خواستیم به مشکلات قانون تجارت برخوریم. یعنی موانعی که پیش‌بینی می‌کردیم اکوسیستم استارتاپی در مواجهه با قانون تجارت با آن برخورد خواهد کرد را شناسایی و بر اساس همان پیش‌بینی، مدل کار را تعریف کردیم. ماهیت استارتاپ‌ها اقتضا می‌کند که بتوانند هوشمندانه و سریع پول را به کسب‌وکار خود تزریق کنند. در قانون تجارت فعلی ظرفیت اینکه سرمایه‌گذارهای متعدد بتوانند پول فراهم و در یک استارتاپ سرمایه‌گذاری کنند را ندارد. بنابراین ما از طریق تعریف صندوق‌ها وارد عمل شدیم. به نظرم صندوق‌های سرمایه‌گذاری به مرحله‌ای رسیده‌اند که بتوانند حتی قانون مخصوص خود را داشته باشند. ما صندوق‌های Fixing Income داریم که اندازه آن‌ها به 150 هزار میلیارد تومان رسیده و بانک مرکزی نگرانی‌هایی در مورد آن‌ها دارد و خواهان نظارت بر آن‌هاست. در حالی که این صندوق ها نظارت‌شده هستند ولی قانون مختص و فراگیری که همه ارکان اقتصادی از آن‌ تبعیت کنند در مورد این صندوق‌ها وجود ندارد. در مورد وی‌سی‌ها و استارتاپ‌ها هم همین خلا را داریم. ما صرفا از یک بند قانونی که مجلس به بورس مجوزی داده، استفاده کرده‌ایم تا صندوق‌های خطرپذیر را وارد بورس کنیم. تا حالا بیش از 200 صندوق شکل گرفته، بیش از 150 هزار میلیارد تومان در این صندوق‌ها پول جمع شده است، این صندوق‌ها تحت نظارت هستند، مدیران آن‌ها اشخاص حرفه‌ای و صاحب صلاحیت هستند که در کمیته تایید تعیین صلاحیت علمی و عمومی بورس تایید شده‌اند. اما اینکه این ساختار و ارکان را بقیه دستگاه‌ها بپذیرند هنوز عملی نشده است. در همه کشورها نهاد ناظر چنین صندوق‌هایی سازمان‌های بورس و اوراق بهادار هستند و تایید و نظارت این سازمان‌ها برای سایر ارکان و سازمان‌های اقتصادی این کشورها اعتبار دارد. در آمریکا اگر بخواهید شرکتی ثبت کنید حتما اطلاعات شما به SSE ارسال می‌شود. SSE نهاد ناظر بر بورس در آمریکاست. اما در ایران دستگاه‌ها آن هماهنگی کامل و لازم را در این حوزه با یکدیگر ندارد. البته ما توانسته‌ایم بین دستگاه‌ها، به صورت موردی این مسائل را حل کنیم. برای مثال در مورد وی‌سی‌های حوزه ساختمان مواردی را با همکارانمان حل کردیم. اما سوال این است که می‌توانیم بهتر باشیم و یک جامعه فراگیر داشته باشیم. اگر بخواهم مثال بزنم، در مورد مسئله کرادفاندینگ این اتفاق افتاد و وزرای ارتباطات، اقتصاد، رفاه و معاونت علمی و فناوری که 4 نماینده هیئت دولت هستند، در مورد کرادفاندینگ با یکدیگر تفاهم کردند که کرادفاندینگ باید راه بیفتد. سازمان بورس و اوراق بهادار را هم به عنوان مسئول تهیه و تدوین دستورالعمل کرادفاندینگ تعیین کردند. در حال حاضر این دستورالعمل آماده شده و پس از ارسال به شورا، تبدیل به مصوبه شورای عالی بورس می‌شود.

 

اما کرادفاندینگ‌ها معتقدند خروجی آن جلسات قرار بود به تسهیل فرآیندها و مقررات‌زدایی بینجامد نه مقررات‌گذاری بیشتر. آن‌ها ورود فرابورس برای اعطای مجوز را به نفع استارتاپ‌های کرادفاندینگ نمی‌دانند.

در ایران کرادفاندینگ مفهوم جدیدی نیست. مفهوم مشارکت جمعی که مثلا تعدادی پول بدهند تا یک بیزنس راه بیفتد؛ در تجارت ما وجود داشته و اتفاقا اشتباه هم وجود داشته! در امریکا، استرالیا، انگلیس، آلمان و کلا بورس‌های بزرگی که به لحاظ market cap بزرگترین هستند یک طرح یا شرکت در حال راه‌اندازی، به صورت خصوصی تشکیل می‌شود و چند سرمایه‌گذار حرفه‌ای روی آن طرح یا پروژه می‌توانند سرمایه‌گذاری می‌کنند. بعد از مدتی که طرح به سطح سودآوری معقولی رسید، نوبت به مردم می‌رسد تا برای شریک شدن به سمت آن بیایند. یعنی آنها هرگز یک طرح ملی را به عموم مردم اعلام نمی‌کنند. اینجور نیست که اعلام کنند ما می‌خواهیم پلی احداث کنیم یا یک پتروشیمی بسازیم، همه مردم بیایند پول دهند و سرمایه‌گذاری کنند تا ما این کار را انجام دهیم! ولی در گذشته ما به این شیوه عمل می‌کردیم؛ یعنی زمانی که موضوع و اسم کرادفاندینگ اصلا مطرح نبوده است. در قانون تجارت، پذیره‌نویسی یک شرکت عام در شرف تاسیس را داریم که یعنی همان کرادفاندینگ. ما تجربیات تلخ بسیاری در زمینه سرمایه‌گذاری‌ جمعی داشته‌ایم. در دروه ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، در سفرهای استانی طرح‌هایی داشتیم و در آن‌ها کلنگ‌هایی زده می‌شد که مردم باید پول می‌آوردند. در فرابورس هم بسیاری از این شرکت‌ها را داریم که به بهره‌برداری هم نرسیده‌اند. مثلا 90 هزار نفر پول داده‌اند و فقط 50 میلیارد تومان برای یک طرحی که 2هزار میلیارد تومان نیاز داشته، پول جمع شده است. بعد از 15 سال هنوز هیچ اتفاقی برای طرح نیفتاده و سرمایه‌گذاران هم از این وضعیت خسته شده‌اند. آن‌هم طرحی که قرار بود دوساله راه‌اندازی شود! هیچ کدام ازاین طرح‌ها به انجام نرسیده و به همان شکل اولیه مانده است. بحث مقررات‌زایی به این دلیل در این حوزه لازم است که تجربه‌های تلخ این‌‌چنینی داشته‌ایم. اگر برای چنین پروژه‌هایی سقف نبندیم، به‌راحتی باز هم همان تجربه‌ها تکرار خواهد شد. حتی اگر ریشه بحران‌های مالی دنیا را هم بررسی کنید در بیشتر موارد مربوط به تجمع سرمایه بیش از nنفر بوده است که به صورت غیرقانونی و بدون اینکه تحت نظارت باشند، فعالیتی انجام شده و بحرانی شکل گرفته است. بعد از بحران سال 2008 آمریکا، تجمع پول سرمایه‌گذاران بیش از یک تعداد مشخص ممنوع شد که این تعداد در کشورهای مختلف عدد متفاوتی است. برای مثال در کشور ایتالیا تجمع سرمایه بیش از 100 نفر ممنوع است، مگر اینکه یک نهاد ناظر، قوانین‌ و سازوکار این تامین مالی جمعی را چک کند و صلاحیت‌ بانیان آن تایید شود و روی تابلو معامله کنند. ما در فرابورس هم این مسئله را برای دوستانی که در کارگروه کرادفاندینگ بودند تشریح کردیم و همه آن را پذیرفتند. این کارگروه از معدود کارگروه‌هایی بود که از همه دستگاه‌ها، اعم از نهادهای امنیتی، پلیس و بانک مرکزی در آن حضور داشتند. در همین جلسه همه قبول کردند بورس و فرابورس مسئول باشد که هم مجوز دهد و هم مدیریت و نظارت کند. منتها نظارت فرابورس به تنهایی کفایت نمی‌کند چون دیتای ما محدود است. مواردی وجود دارد که قطعا وزارت ارتباطات و پلیس فتا باید کمک کنند؛ برای مثال ما هیچ اشرافی روی گروه‌های تلگرامی نداریم. الان در تلگرام پول جمع می‌شود و ما کاملا بی‌خبریم. طرح کرادفاندینگ به خوبی جلو می‌رود و من فکر می‌کنم با این چند استارتاپی که در حوزه کرادفاندینگ داریم، این حوزه رونق خوبی بگیرد و نباید از ورود و نظارت فرابورس نگرانی  داشته باشند.

 

در قانون تجارت، پذیره‌نویسی یک شرکت عام در شرف تاسیس را داریم که یعنی همان کرادفاندینگ. ما تجربیات تلخ بسیاری در زمینه سرمایه‌گذاری‌ جمعی داشته‌ایم. در دروه ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، در سفرهای استانی طرح‌هایی داشتیم و در آن‌ها کلنگ‌هایی زده می‌شد که مردم باید پول می‌آوردند. در فرابورس هم بسیاری از این شرکت‌ها را داریم که به بهره‌برداری هم نرسیده‌اند. مثلا 90 هزار نفر پول داده‌اند و فقط 50 میلیارد تومان برای یک طرحی که 2هزار میلیارد تومان نیاز داشته، پول جمع شده است. بعد از 15 سال هنوز هیچ اتفاقی برای طرح نیفتاده و سرمایه‌گذاران هم از این وضعیت خسته شده‌اند.

 

نگرانی از سالم‌سازی نیست. نگرانی از این است که فضای استارتاپی فضای بسیار چابکی است. شما فکر کنید یک کرادفاندینگ قرار است یک‌ماهه، سرمایه‌ای برای تولید یک محصول جمع‌آوری کند. ترس و نگرانی از این است که در یک پروسه زمانبر نظارتی، زمان که مهم‌ترین عامل رشد یک استارتاپ است، از دست برود. در حوزه وی‌سی‌ها هم همین مطلب گفته می‌شود؛ یعنی یکی از نگرانی‌هایی که در رابطه با وی‌سی‌هایی که قرار است وارد بورس شوند وجود دارد، این است که وی‌سی تشخیص می‌دهد که یک استارتاپ، آینده خوبی دراد و می‌خواهد روی آن سرمایه‌گذاری کند و با توجه به حضور رقبا این اتفاق باید دوهفته‌ای انجام شود. حال تا بازرس و حسابرس بورسی بخواهد چنین معامله‌ای را تایید کنند ممکن است این زمان از دست برود. در واقع نگرانی اصلی از کند بودن فرآیندهای یک نهاد دولتی است که این کندی با فرهنگ استارتاپی در تناقض است.

شاید این ابهام به وجود آمده باشد که قرار است فرابورس در تک‌تک طرح‌ها اظهارنظر کند. نه به این صورت نیست. ما به یک سری سکو و پلتفرم مجوز می‌دهیم و پلتفرم‌ها هستند که طرح‌ها را پیاده‌سازی کرده و کار را جلو می‌برند. ما اصلا هیچ ورودی به طرح‌ها نداریم اما به منظور انجام نظارت، دیتای آنها را حتما می‌خواهیم. تا مبادا پولی که گرفته می‌شود در جای دیگری سرمایه‌‌گذاری شود. ما به کسانی که پلتفرم کرادفاندینگ دارند، مجوز می‌دهیم و طرح استارتاپی روی آن پلتفرم رجیستر و همه اموراتش هم در آن پلتفرم انجام می‌شود. پول‌ها در لحظه جابه‌جا می‌شود و تنها امری که بین ما و آن پلتفرم در جریان است، ورود و خروج دیتاست. پلتفرم کاملا مستقل می‌تواند طرح‌ها را انتخاب کند و روی سایت خود بگذارد و تامین مالی انجام دهد.

 

در مورد وی‌سی‌های بورسی چه؟

ما هیچ ورودی در کار وی‌سی‌ها هم نمی‌کنیم، ما فقط به وی‌سی‌ مجوز می‌دهیم. در اصل کار ما مدیریت ریسک است؛ یعنی کار مجموعه بازار سرمایه و سازمان بورس و اوراق بهادار این است که بگوییم این شخصی که قرار است پول‌ها را از مردم جمع و در چند طرح سرمایه‌گذاری کند، صلاحیت دارد یا نه. به همین خاطر به هرکسی مجوز داده نمی‌شود. یعنی باید فردی باشد که سابقه کار بورسی داشته باشد و حداقل‌هایی از مباحث مالی و اقتصادی و حسابداری بداند و سوءپیشینه کیفری و حقوقی هم نداشته باشد. شخصی که مدیر وی‌سی است تمام این ضوابط و مقررات را باید رعایت کند و رزومه‌ خودش و افراد کلیدی‌اش را به ما بدهد. اما این مورد که روی چه استارتاپی بو به چه صورتی سرمایه‌گذاری می‌کند، کاملا به اختیار خودش است و ما به عنوان ناظر بازار نمی‌توانیم در این موارد هیچ دخالتی داشته باشیم.

 

یک بخشی از مسئولیت شما که اشاره کردید مدیریت ریسک سرمایه است. همین چندروز اخیر که نوسان قیمت ارز داشتیم بین وی‌سی‌هایی که از خارج کشور روی استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند بحث اصلی این بود که چه کاری است که با این ریسک بالا این کار را دهند. در واقع نوسانات نرخ ارز به یک تهدید برای وی‌سی‌های خارجی تبدیل شده است. نمی‌توان تضمین‌هایی برای حفظ ارزش دارایی آن‌ها از سوی بورس داد؟

قرار بود بورس ارز راه بیفتد که اتفاق نیفتاد و به نظر من راه نیفتادنش یک فرصت‌سوزی بود. در این رابطه مصوبه شورای عالی بورس هم وجود دارد منتها بانک مرکزی علی‌الظاهر برای راه‌اندازی بازار مشتقات ارزی تمایلی نشان نمی‌دهد، یعنی من این اراده را در بانک مرکزی نمی‌بینم که بخواهد این بازار مشتقی ارزی را راه‌اندازی کند. بازار مشتق به ارز، از آن دسته نوآوری‌هایی است که بازار سرمایه انجام داده اما مخالفت‌هایی با این مسئله وجود دارد، که شاید علنا مطرح نشود ولی مقاومتی برای راه‌اندازی آن وجود دارد. به نظر من اگر آن بازار راه‌اندازی شود تمام سرمایه‌گذاران خارجی می‌توانند سرمایه‌شان را در برابر این تغییرات حفظ کنند. سرمایه‌گذارانی که روی دلار فکر می‌کنند (یعنی همان اشخاصی که دم در صرافی‌ها می‌ایستند و شلوغ می‌کنند و دلار می‌خواهند) آنها هم به راحتی می توانند وارد این بازار شوند. اینها مسائلی است که سازمان بورس نه تنها به راه‌حل‌های آن رسیده بلکه تکنولوژی‌اش را هم دارد. ما تکنولوژی راه‌اندازی و معاملات بازار ارز و اثبات و آپشن و فیچرز ارز را داریم ولی راه‌اندازی آن هماهنگی بیشتر بانک مرکزی را می‌طلبد.

 

این روزها بحث بر سر این است که تعدادی از استارتاپ‌های بزرگ وارد بورس شوند. ولی مشکلاتی مثل شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی دارند که شما اشاره کردید. از طرفی صحبت بر سر این است که تا سال 1400 چند یونیکورن دیگر هم در حوزه استارتاپی به وجود خواهد آمد که گزینه‌های ورود به بورس خواهند بود. برای اینکه با مشکلاتی که اشاره کردید مواجه نشوند، از امروز چه ملاحظاتی باید در فرهنگ استارتاپی کشور بیشتر مورد توجه قرار گیرد؟

توصیه‌ من به این دوستان که مالک استارتاپ‌های بزرگ هستند این است که خیلی به کسانی که می‌آیند در شرکت‌ها را می‌زنند و می‌گویند ما در بازار سرمایه کاره‌ای  هستیم و کارتان را به دست ما بدهید تا شما را بورسی کنیم توجه نکنند! به هر کسی اعتماد نکنند، چون از این دست ادعاها زیاد داشته‌ایم که بعدا برای شرکت‌ها، دردسرهای بزرگی درست شده است. باید بگویم مسیر بورسی شدن، مسیر راحتی نیست؛ مسیر سختی است ولی سختی آن ارزشمند است. من همیشه این مثال را می‌زنم که بورسی شدن شبیه درد زایمان است. برای یک شرکت و سهامداران عمده‌اش اینکه مقررات زیادی را رعایت، فرم‌های زیادی را پر کنند و بسیاری دوندگی‌های دیگر را انجام دهند، شاید کار راحتی نباشد اما نتیجه آن به نفع شرکت خواهد بود. اما به هرکسی به عنوان مشاور بورسی نباید اعتماد کرد. ما در قانون «شرکت‌های مشاور پذیرش و عرضه» را داریم که فرابورس سالی یک‌بار به لحاظ کیفیت، کار آن‌ها را رتبه‌بندی می‌کند. باید به این شرکت‌ها یا شرکت‌های تعیین سرمایه مراجعه کنند. اگر شرکتی یونیکورن یا یک استارتاپ بزرگ است و می‌خواهد وارد بورس شود؛ اگر واقعا فکر می‌کند که اینقدر بزرگ شده که باید وارد بورس شود به نظر من باید پول خرج کند و با مشاوران سرمایه‌گذاری درجه‌یک وارد مذاکره شود و برای بورسی شدن قرارداد ببندد.

 

توصیه‌ من به این دوستان که مالک استارتاپ‌های بزرگ هستند این است که خیلی به کسانی که می‌آیند در شرکت‌ها را می‌زنند و می‌گویند ما در بازار سرمایه کاره‌ای  هستیم و کارتان را به دست ما بدهید تا شما را بورسی کنیم توجه نکنند! به هر کسی اعتماد نکنند، چون از این دست ادعاها زیاد داشته‌ایم که بعدا برای شرکت‌ها، دردسرهای بزرگی درست شده است.

 

دلیل اشتیاق سرمایه‌گذارها برای آمدن به سوی کسب‌وکارهای نوآورانه را چه می‌دانید؟

شاید عده‌ای بگویند یک جو و مد راه افتاده و بیشتر جریانی احساسی یا ظاهری شکل گرفته است! اما من معتقدم شرکت‌های بزرگ و سرمایه‌گذارهای مطرح به این نتیجه رسیده‌اند که ورود به بازارهای جدید از توان واحدهای تحقیق و توسعه (R&D) خود آن‌ها خارج شده است و استارتاپ‌ها و شرکت‌های نوآور بهترین گزینه برای ورود آن‌ها به این بازارها هستند. تحقیقات نشان می‌دهد که چنین سرمایه‌گذاری‌هایی 3 برابر سودآوری بیشتری از راه‌اندازی کسب‌و‌کار توسط خود بنگاه‌ها و وی‌سی‌ها دارد. مسئله دوم هم این است که آن‌ها متوجه زنگ خطر شده‌اند و می‌دانند در صورتی که وارد چنین سرمایه‌گذاری‌هایی نشود و از روندهای نوآورانه عقب بیفتند ممکن است حیات آن‌ها در معرض نابودی قرار گیرد.

گفت‌وگو: رضا جمیلی

عکس: مریم سعیدپور

۱ دیدگاه
  1. هامونی می‌گوید

    به نظر میاید ایشام معنی کرودفاندینگ را غلط فهمیده اند

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.