فینتک ایران حباب دارد
گفتوگو با احسان طاهباز توکلی، معاون فناوری اطلاعات و بانکداری اجتماعی شرکت شقایق
«بانکها باید نقش فینتکها را بپذیرند و فینتکها هم باید قبول کنند که به بانکها نیاز دارند. بدنه حاکمیت نگاه سلبی به فینتکها ندارد وگرنه از ابتدا آنها را فیلتر میکرد؛ مانند کاری که با یوتیوب کرد. فینتکها با ماندن در ایران چند خدمت میکنند؛ یکی کارآفرینی و خوداشتغالی، دوم به عنوان افراد نخبه، به پدیده فرار مغزها رونق نمیدهند و در ایران میمانند و سوم اینکه با تولید ابزارهای نوین، مانع خروج ارز از کشورمان میشوند.
به گزارش خبرنگار شنبه پرس، به فینتکها به چشم فرصت نگاه کنیم نه تهدید. حساسیت بانکها در مورد ارقام کلان بانکی و تعداد میلیونی مشتریان و تراکنشها را درک کنیم.» این جملات چکیدهای از سخنان احسان طاهباز توکلی است که تفصیل آن را در ادامه میخوانید.
- جایگاه فینتکها در حوزه مالی ایران کجاست؟ ظاهرا با توجه به حساسیتهایی که نسبت به بحثهای مالی و اعتباری در ایران وجود دارد، استارتآپهای این حوزه جای زیادی برای مانور ندارند؟
من این پرسش را از دومنظر پاسخ میدهم؛ یکی اینکه عدهای از استارتآپها که ایدهای دارند باید توجه کنند که برای تبدیلشدن این ایده به یک محصول که درآمدزایی هم داشته باشد، راه سختی در پیش دارند. اما بچههای فینتک بعضا معتقدند که از همان روز نخست باید همه چراغها را سبز ببینند و هیچ مانعی جلوی پایشان نباشد. من نمیگویم همه جای دنیا همینقدر مشکلات وجود دارد اما این نکته را میدانم که فینتکها در کشورهای دیگر هم چنین مشکلاتی داشتند. در آن کشورها هم سختگیریهایی وجود داشته و بعد از گذشت زمان قوانین این حوزه تدوین شده است. من مشکلات را قبول دارم اما هستند فینتکهایی که الان موفق هستند. بنابراین به نظر میرسد که در این حوزه باید صبر و حوصله بیشتر به خرج داد. یک ایده صحیح برای تبدیلشدنش به محصول باید پرورش داده شود، مدتی در اکوسیستم زندگی کند و بعد دنبال سرمایهگذار باشد. سرمایهگذار هم در دو نقش به آنها کمک کند؛ یکی اینکه آنها را تامین مالی کند، دوم اینکه در مواجهه با سیاستگذاریها و قوانین بتواند به آنها کمک کند. بنابراین اگر کسی بخواهد تا انتهای مسیر به شرکتی ششدانگ تبدیل شود، باید کمک مجموعههای بزرگتر را داشته باشد. همین کاری که الان در مجموعه بانک ملت و توسط شرکت شقایق صورت میگیرد.
- بعضا میگویند که بانکها درصدد خرید استارتآپها هستند. آیا این کار ریسکی برای بانکها دارد؟
اگر بانک سهم بالایی برای خودش در نظر بگیرد و سهم فینتکها را نادیده بگیرد، ضرر میکند چون فینتکها باهوش هستند و بعد از مدتی، تجربه و تلاش جدی خود را بهکار نمیگیرند و به دنبال راهاندازی کسب وکار دیگری میروند. از طرفی استارتآپها هم باید اهمیت قرارگیری کنار یک بانک را در نظر بگیرند که چقدر به رشد ارزش برندشان کمک میکند. بانک هم نباید فینتکها را به کارمند خودش تبدیل کند، چراکه بعد از مدتی چابکی ویژه استارتآپیشان را از دست میدهند.
- نظرتان در مورد حضور بانکها برای راهاندازی شتابدهنده، کیف پول و… چیست؟
بانکها دو کار میتوانند انجام دهند؛ یکی اینکه کلا فینتکها را نادیده بگیرند که در این صورت بازار خود را از دست میدهند. راه دوم که در خیلی از کشورها انجام میشود این است که بانکها به شدت با فینتکها برخورد کردهاند و هیچ سرویسی به آنها ندادهاند و حمایتشان نکردهاند و بهوسیله رگولاتور و عدم ارائه سرویسهای بانکی کارشان را تعطیل کردهاند. از طرفی سوال این است که یک فینتک بدون ابزارهای بانکی چگونه میخواهد به کار خودش ادامه دهد؟! پس چه بهتر که از بانکها از این فضا استفاده کنند. بانکها پلتفرم را در اختیار فینتکها قرار میدهند و قاعدتا فینتکها نباید با استفاده از این امکانات مشکلی داشته باشند.
من نمیگویم همه جای دنیا همینقدر مشکلات وجود دارد اما این نکته را میدانم که فینتکها در کشورهای دیگر هم چنین مشکلاتی داشتند. در آن کشورها هم سختگیری وجود داشته و بعد از گذشت زمان قوانین این حوزه تدوین شده است
- شما موافق این مسئله هستید که هر بانکی یک شتابدهنده راهاندازی کند چون به سایرین اعتماد ندارد با این استدلال که حوزه پولی حساس است؟
من با تعدد شتابدهندهها در ایران موافق نیستم و بخشی را غیرضروری میدانم. اما اگر بانکها با رعایت شرایط برد-برد وارد این عرصه شوند و شتابدهنده راهاندازی کنند، من با آن مخالفتی ندارم. بانکها هنوز نمیتوانند به شتابدهندههای خارج از سیستم خودشان اعتماد کنند چون معلوم نیست خدمات باکیفیت مورد نظرشان را دریافت کنند. اما در واقع ما باید یاد بگیریم که با رقیب خودمان هم همکاری کنیم و شراکت داشته باشیم. مثل همکاری سامسونگ و اپل که حتی مشکلات دادگاهی با هم دارند، اما چون این همکاری به نفعشان است، انجامش میدهند. این امر هم هزینهها را کاهش میدهد و هم کیفیت را بالا میبرد.
- بانکها میگویند هنوز زود است که به فینتکها اعتماد کنند؛ از چه چیز میترسند؟
بانکها پیش از این به یک محیط بسته عادت داشتند و الان با رهیافت جدیدی مواجه شدهاند. باید بپذیریم که فرهنگ سنتی حاکم بر بانکها خیلی زود تغییر نمیکند و اعتمادکردن به چند جوان برایشان با ریسک همراه است. اما بانک باید فکر کند اگر میخواست در محیط خودش ایدهپروری کند، آیا ممکن بود به ایده موجود یک فینتک برسد؟ مورد دیگر اینکه بانکها میبینند که فینتکی در حوزهای کار کرده و بانک هم به این خدمات نیاز دارد. بنابراین بانک باید محاسبه کند که استفاده از خدمات فینتکها یا در نقطه مقابل، حرکت خودشان برای ایدهپروری و ایجاد یک فینتک چه هزینههایی برایشان دارد. همچنین به دست آوردن مشتریانی مانند مشتریان فینتکها و برندی که ایجاد کرده هم هزینهبردار است. پس همکاریکردن با فینتکها ریسکهایی به همراه دارد و همکاری نکردن، هزینههایی. در این میان باید مدیریت این مسئله انجام شود تا به راهحل منطقی منجر شود. گاه در حوزهای ریسک خیلی بالاست و بحث امنیتی است و بانکها هزینهاش را میپردازند، اما در موارد بسیاری هم هست که میتوانند به راحتی با فینتکها کار کنند. پس نباید صفر و یک برخورد کنند و نگاهشان باید موردی باشد.
- آیا میتوان این گزاره را متصور شد که هر کدام از این بازیگران میتواند نقش دیگری را بازی کند و جای همدیگر را بگیرند؟
در این مورد نظرات مختلفی وجود دارد و نظر رگولاتور بسیار مهم است. اگر رگولاتور بانکها را مجبور کند که به فینتکها سرویس بدهند و بانکها هم خود را منطبق با نیازهای مشتری بهروز نکنند، شکست میخورند. چون بانکها از سال ۲۰۱۴ تاکنون برای جلوگیری از ورشکستگی به سمت مشتری خرد رفتهاند. چون زندگی دیجیتالی موجب افزایش سطح توقع مشتری شده است و نمیتواند محصولمحور کار کند و باید این سمت برود که مشتری چه میخواهد و چه نیازهایی دارد. بنابراین بانک نمیتواند همه سرویسهای مورد نیاز مشتری را خودش تولید کند، چون هزینههای سرسامآوری متوجهش خواهد بود. بنابراین بانکها چارهای ندارند جز اینکه فینتکها را بپذیرند و به آنها سرویسهای اوپنبنکینگ بدهند. اگر هر کدام از این بازیگران بخواهد دیگری را حذف کند، عملا امکانپذیر نیست. البته رگولاتور در این میان نقش بسیار مهمی دارد. مثلا به فینتکها اجازه سپردهگذاری و افتتاح حساب بدهد که خیلی بعید به نظر میرسد. من فکر میکنم آینده، آینده همکاری فینتکها و بانکها خواهد بود. چون این اشتیاق را هم در مدیران میانی بانکهای مختلف و بانک مرکزی میبینم و هم اینکه فینتکها نیاز دارند که از خدمات بانکها استفاده کنند.
- البته الان دوز بالاتر متعلق به برخوردهای بعضا سلبی است؟
به نظر من برخوردهای خیلی سلبی اتفاق نیفتاده است. البته میدانم بچههای فینتک حتما بر این حرف من خرده میگیرند که چون خودم از سیستم بانکی هستم، جانبدارانه اظهارنظر میکنم اما به واقع برخورد سلبی یعنی همان برخوردی که با سایت یوتیوب شده و کاملا از بازار ایران حذف شده است. برخورد سلبی یعنی قطع ارائه هرگونه سرویس به فینتکها. در حالی که چنین امری رخ نداده. در حالی که میتوانند فینتکها را فیلتر کنند و هیچگاه هم از فیلتر درنیاورند. همین فیلترنکردن نشانه این امر است که حاکمیت تمایلی به حذف فینتکها ندارد و برایشان نقشی را در بازار در نظر گرفته است و میخواهد آنها را در چارچوبهای قانونی قرار دهد اما فینتکها آزادی کامل میخواهند.
- حوزه فینتک، بخشهای کمتر حساستری هم دارد که بشود استارتآپ در آن راهاندازی کرد؟
مهمترین مسئله نبودن رگولاتوری و قوانین مدون در حوزه فینتک است. همین امر موجب شده که حوزه فینتک ایران به چند حوزه خاص منحصر شود. مثلا اگر کسی بخواهد در حوزه P2P فینتک راهاندازی کند، با مشکلات به مراتب بزرگتری مواجه میشود چون قوانین مدون ندارد. این موضوع در سالهای گذشته در مورد اینترنت وجود داشت و شک داشتند که آیا اجازه ورود به بخش خصوصی بدهند یا نه. همچنین در حوزه تلفن همراه هم همین مسئله وجود داشت و تنها بخش دولتی حضور داشت. اما رفته رفته بخش خصوصی با کمک پارتنر خارجی، بازار را تغییر داد و اپراتور همراه اول هم کیفیت خدماتش را افزایش داد تا از بازار عقب نماند. یا تاکسی اینترنتی چرا اتفاق افتاد؟ تنها به این دلیل بود که دولت اجازه داد که ایرانسل و همراه اول، خدمات ۳G ارائه بدهند. از طرفی جلوی فعالیت اسنپ و تپسی را نگرفتند. پیشبینی شده تا سال ۲۰۲۰، ۳۰۰میلیارددلار گردش مالی این بازار خواهد بود. یعنی بازار بزرگی که باید سهمی از آن به دست آورد.
- بعضی میگویند حوزه فینتک ایران دچار حباب است؛ شما تایید میکنید یا رد؟
بله قبول دارم، چون بعضی از فینتکها که در برخی از اکوسیستمها تولید شدهاند، ایدهای پرورش داده، به پلتفرمی تبدیل میشود و آن اکوسیستمی که این ایدهها را حمایت میکند، سعی میکند که آنها را به جاهای مختلف بفروشد یا برایشان ویسی پیدا کند. به همین دلیل برخی از این رشدها، رشدهای بادکنکی است. در همه جای دنیا هم این موضوع وجود داشته و یک نوع بیزینس ناسالم محسوب میشود. اما بسیاری از فینتکهای حال حاضر ایران هم با هوش و حمایت مالی خانوادگی و به نوعی از صفر شروع کردهاند و بعد سرمایهگذار فرشته پیدا کردهاند و بعد به ویسی پیوستهاند و بعد از اینکه ارزش پیداکردهاند، اکوسیستمشان را گسترش دادهاند؛ یعنی رشدشان از نوع بادکنکی نیست اما آنهایی که رشد بادکنکی هم دارند، کم نیستند.
دیدگاهها بسته شده است.