چیزهایی مثل اسنپ و تپسی فقط در ایران نیست که به صورت حبابی در افکار عمومی متورم شدهاند؛ الگوی این کسبوکارها یعنی «اوبر» هم بیشازحد بزرگشده است. همین حالا در چین «دیدی چاکسینگ» هم تقریبا پرسروصداترین استارتآپ چین است. چند روز پیش بود که هفتهنامه تایم مدیرعامل این استارتآپ یعنی ژان لئو را که قبلا در فضای بانکداری فعالیت میکرد .
چیزهایی مثل اسنپ و تپسی فقط در ایران نیست که به صورت حبابی در افکار عمومی متورم شدهاند؛ الگوی این کسبوکارها یعنی «اوبر» هم بیشازحد بزرگشده است. همین حالا در چین «دیدی چاکسینگ» هم تقریبا پرسروصداترین استارتآپ چین است. چند روز پیش بود که هفتهنامه تایم مدیرعامل این استارتآپ یعنی ژان لئو را که قبلا در فضای بانکداری فعالیت میکرد، بهعنوان یکی از ۱۰۰ چهره تاثیرگذار سال انتخاب کرد. اسنپ و تپسی متعلق بهگونهای از کسبوکارها هستند که معمولا با عنوان «اقتصاد مشارکتی» از آنها یاد میشود. رشد اقتصاد مشارکتی، آنهم در اقتصادهای آزاد که مالکیت در آنها نقش مهمی دارد، نشان از تغییر فرهنگ مردم میدهد؛ البته که اقتصاد بازار سرجای خودش است و تغییر سبک زندگی مردم به قول اقتصاددانها رفتاری عقلایی برای استفاده بهینه از فناوری است، منتها این تغییر رفتار بازهم عجیب است. سالها بر مالکیت تأکید شده و اکنون شاهد رشد مشارکت در استفاده از چیزهایی هستیم که قبلا قابلتصور نبود. البته نقش فناوری را نباید نادیده گرفت، در نبود فناوری امکان پیادهکردن چنین طرحهایی وجود نداشت.
همینالان که تب اوبر و لیفت آمریکاییها را گرفته، برخی در حال امتحان شیوههای جدید برای استفاده از ماشین هستند. از گذشته مفهومی در دنیا وجود داشت به نام Carpool.
در این چارچوب ماشینها بهجای اینکه تکسرنشین باشند، چند نفر بهصورت همزمان در آن حضور دارند. برخی شهرها این موضوع را تشویق میکنند. برخی مسیرهای عبور هست که فقط قابل استفاده برای ماشینهای با چند سرنشین است و رانندههای تکسرنشین از خدایشان هم هست که کسی سوار ماشین شود.
در کنگره موبایل بارسلون یکی از مدیران «ایربیاندبی» گفت که حدود ۵۰ درصد کسانی که الان به کنگره موبایل آمدهاند برای رزرو جا از ایربیاندبی استفاده کردند. خود من بهجای هتل ترجیح دادم از هاستلی که پیشازاین در «تریپادوایزر» و «بوکینگ» درباره آن خوانده بودم، استفاده کنم. برای اولین بار در نوشتههای منصور ضابطیان دیدم که کسی چون او برای مسافرت به سرتاسر دنیا از هاستلها استفاده میکند و زیر بار هزینههای سنگین هتلها نمیرود.
همینکه برای رفتن به بارسلون هزینه کمی برای هاستل دادم را هم کسی چون رضا جمیلی معاون سردبیر شنبه رد میکند و میگوید چرا «کوچسرفینگ» نکردم! من تا همین یک سال پیش نمیدانستم کوچسرفینگ چیست. همینالان هم چیز زیادی درباره آن نمیدانم، ولی گویا جماعتی بخشی از خانهشان را بهصورت رایگان برای زمان محدودی در اختیار همدیگر قرار میدهند. اینکه کسی بپذیرد فردی مهمان او شود، معمولا تابعی از میزان پذیرش فرد در شبکههای اجتماعیکوچسرفینگ است.
همین چند روز پیش داشتیم آخرین کارهای ماهنامه عصر تراکنش را انجام میدادیم، رسیدیم به مقالهای که در اصل سخنرانی خانمی در رویداد تد است. این خانم، از این میگفت که اپلیکیشن موبایلی طراحی کردهاند به نام «اینونچر» که به کمک آن به افرادی که رتبه اعتباری ندارند و کسی به آنها وام نمیدهد، وام میدهند. به بخش زیادی از مردم دنیا، به دلیل اینکه هیچ خانه و سند و وثیقهای ندارند، هیچ بانکی وامی نمیدهد.
احتمالا بدانید که محمد یونس در بنگلادش کاری را پیش برد که تحولی در زندگی فقرای بنگلادش ایجاد کرد. او برای اولین بار به کسانی که نزولخورها پدر آنها را درآورده بودند، شروع به وام دادن کرد. این وامها، بهمرور شرایط زندگی آنها را تغییر داد. بعدا یونس در دنیا معروف شد. منتها هنوز هم جریانهای اصلی مالی در دست ثروتمندهاست.
دقت کنید که در حال نفی ثروت و ثروتمندان نیستم؛ در حال نفی پدیده نزولخوری هستم. در حال نفی این پدیده هستم که بسیاری از مردم قابلاعتمادند ولی به دلیل ضعف فناوری در تشخیص افراد غیرقابلاعتماد، هنوز نمیتوانیم به بیشتر مردم اعتماد کنیم.
اوبر و اسنپ و تپسی و اینونچر و کیکاستارتر و فاندوران و دونیت و خیلی از این استارتآپها و پلتفرمها در حال احیای چیزی هستند که در زندگی روزمره ما فراموششده است؛ اعتماد. تا پیش از اینها تصور میکردیم برای اعتماد به همدیگر نیاز به شرکتها و بانکهای بزرگ وجود دارد ولی اکنون به این نتیجه رسیدهایم که با کمک یک اپلیکیشن ساده میتوانیم به هم اعتماد کنیم. اعتماد اساس کسبوکار است. احتمالا در سالهای آینده، اگر این اعتماد بیشتر شود و ابزارهای آنهم گسترش یابد، شاهد توسعه بیشتر کیفیت زندگی باشیم.