سرمایهگذاران داخلی به اکوسیستم ورود کنند
میزگردی درباره چالشها و فرصتهای سرمایهگذاری در استارتاپها
خواجهنصیری: حقیقتا من با آقای رحمانی اختلافنظر دارم و اعتقاد ندارم که چالش ما الان جذب سرمایه است. من 60میلیارد تومان پول جذب کردم اما حتی یک میلیارد تومان را هم نتوانستهام به استارتآپها تخصیص دهم. اتفاقا چالش ما این است که زبان مشترکی با استارتآپها نداریم.
پنل سرمایهگذاران با حضور امیر هامونی مدیرعامل فرابورس ایران، سعید رحمانی مدیرعامل سرآوا، محمودرضا خواجهنصیری مدیرعامل تامین سرمایه تمدن و رضا زرنوخی، رئیس انجمن ویسی ایران و به مدیریت اکبر هاشمی در همایش یلدای استارتاپی برگزار شد. میزگردی چالشی که بحث داغ آن حول رفتار و فرهنگ سرمایهگذاران، شفافیت استارتآپها و آینده سرمایهگذاری در استارتآپهای ایرانی بود. مشروح این میزگرد را بخوانید
هاشمی: آقای زرنوخی میخواهم شما شروعکننده باشید و از وضعیت کنونی اکوسیستم بگویید.
زرنوخی: اکوسیستم در یکی دو سال اخیر اتفاقات خوبی داشته و من میخواهم از پنجره انجمن ویسی تصویری به شما بدهم. از 5 سال پیش که این انجمن تشکیل شده، قصد بر این بوده که سرمایهگذاران علاقهمند در آن حضور داشته باشند که تبادل دانش و همکاری شود. این اتفاقات درون گروهی بود و در ادامه به سمت استارتآپها حرکت کرد. الان حدود ۶۰ عضو داریم. با این ترکیب که ۲۰ آرانددی فاند داریم که در کنار پارکهای علم و فناوری شکل معادل گرفتهاند و به توسعه فضای استارتآپی کمک میکنند. ۱۲ عضو هم از بخش خصوصی و سنتی عضو انجمن شدهاند، همچنین ۳ صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر داریم که وارد بورس هم شدهاند و از ۱۰ مرکز شتابدهنده که از طرف معاونت علمی ریاست جمهوری تایید شدهاند 6تا در این انجمن حضور دارند. سه چهار صندوق دولتی هم عضو شدهاند.
هاشمی: آقای هامونی از فرابورس بگویید و اینکه اکوسیستم در فرابورس چه وضعیتی دارد؟
هامونی: من باید اعتراف بکنم که در این چندسالهای که در فرابورس و بازار سرمایه بودم، چنین جمعیت خوشذوقی با حالوهوای استارتآپی که در این همایش میبینیم بینظیر است. در این چندساله در جلساتی که در پارک پردیس برای بررسی اوضاع استارتآپها داشتیم هنوز همهچیز مبهم بود و معلوم نبود که استارتآپها بتوانند نظر سرمایهگذاران را جلب کنند. اما تابلو دانشبنیان هم در بورس طراحی شد. الان به لحاظ مقرراتی اوضاع خوبی دارد. در حال حاضر پتنت هم در بورس معامله میشود؛ ۵ میلیارد تومان پتنت معامله شده بدون اینکه محصولی موجود باشد. حتی در زمان آغاز به کار پارک پردیس هم فضا مبهم بود؛ اینکه ارتباط بین استارتآپها و بازار سرمایه شکل بگیرد و اینکه چه ابزارهایی برای این ورود وجود دارد و … هم مبهم بود و هم دور از ذهن. چندین سال طول کشید و در سال 91 کار جدی شروع شد و بحثهایی چون ویسیها در قالب صندوق به بورس جذب شدهاند. حتی تابلوی دانشبنیان را طراحی کردیم و شروع به کار کرده است. شرکتها و استارتآپها حتی قبل از اینکه به بلوغ برسند، میتوانند وارد این بازار شوند. باید بگویم وضعیت امروز، وضعیت خوبی است. به لحاظ مقررات و ابزارهایی که بازار سرمایه باید آماده میکرد، تا 80درصد زیرساخت حقوقی و مقرراتی فراهم شده است. استارتآپها الان با پتنت سرمایهگذاری میشوند؛ یعنی قبل از اینکه محصولی تولید شده باشد. خیلی از کشورها متعجب میشوند که ما در بازار سرمایه علاوه بر اوراق مشارکت و سهام شرکتها، پتنت معامله میکنیم. این نهضت راه افتاده است. اما من دو چالش هم در این مسیر میبینم. این دو چالش از نگاه سرمایهگذاران و کسانی است که میخواهند روی استارتآپها سرمایهگذاری کنند. یکی مربوط به صورتهای مالی حسابرسیشده است که سرمایهگذار این را به صورت شفاف میخواهد و استارتآپها باید بیشتر به این مسئله بپردازند. دوم حاکمیت شرکتی است. چون اکثر شرکتهای استارتآپی کسبوکار خانوادگی هستند و حتی اگر با سرمایهگذار هم قرارداد داشته باشند، رئیس هیات مدیره و سهامدار اصلی یک نفر است. چنین استارتآپی اگر بخواهد وارد بورس شود با مشکل مواجه میشود و باید شفافیت داشته باشد تا سرمایهگذاران هم جذبش شوند.
هاشمی: آقای رحمانی بهنظر شما مهمترین مشکل جذب سرمایهگذاری چیست؟
(باخنده) بزرگترین مشکل ما آقای هامونی است! ما میخواهیم یونیکورنها و اسبهای شاخدار را به بازار بورس ببریم. آقای هامونی در بازار بورس باید راه را برای حضور کسبوکارهایی چون آپارات، دیجیکالا و کافهبازار باز کند. درخواست ما این است که سردر جدیدی بازکنند. این حوزه را استارتآپی و مسئله ارزشگذاری را متفاوت ببینند چون طبق استانداردهای جهانی ارزشگذاری میشوند و بسیاری از آنها سودده نیستند، چون در حال رشد هستند. ما باید وارد بورس شویم که بتوانیم سرمایهگذاران را متقاعد کنیم که سرمایهگذاری روی استارتآپها هم میتواند به خلق ارزش منجر شود و این مسئلهای است که ما باید طی 12 ماه آینده به آن فکر کنیم.
هاشمی: باید سرمایههای زیادی برای رشد استارتآپها جذب شود تا در مسیر یونیکورنسازی حرکت کنیم. شما چه تصویری از سالهای آتی اکوسیستم دارید؟
رحمانی: اخیرا تحقیقی داشتیم در مورد اقتصاد دیجیتال ایران تا سال 1400. پیشبینی ما این است که تا سال 1400، حداقل 1400 استارتآپ در ایران خواهیم داشت. البته این عدد بزرگ نیست. اگر تصور کنید که 1300 استارتآپ در مرحله بذری یا اولیه باشند، حداقل سرمایه موردنیازشان برای 3 تا 4 سال آینده، حدود یک میلیارد تومان است. پس این استارتآپها 1300 میلیارد تومان پول میخواهند. اگر فرض کنیم که 100 استارتآپ هم در مرحله میانی داشته باشیم و حداقل سرمایه موردنیاز هرکدام 20 میلیارد تومان باشد، 2هزار میلیارد تومان هم برای این استارتآپها نیاز داریم. همچنین به تجربه به ما ثابت شده که استارتآپها برای یونیکورنشدن که الان حدود 5 استارتآپ با این وضعیت در ایران داریم، حداقل به 150 میلیون دلار یعنی حدود 600میلیارد تومان سرمایه نیاز دارند. 3هزار میلیارد تومان سرمایه برای این 5یونیکورن هم نیاز داریم. پس جمع کل سرمایه موردنیاز برای 4 سال آینده اکوسیستم میشود 6هزار میلیارد تومان یا 1.4میلیارد دلار. اگر شرکتهای استارتآپی بخواهند مدل چین را در پیش بگیرند و بخش عمده سرمایه از داخل کشور بیاید، پیشبینی اولیه این است که در مرحله اول سرمایهگذاری هیچ نوع سرمایه خارجی نباید جذب شود، در مرحله میانی 70درصد داخلی و 30 درصد خارجی و در مرحله نهایی 51درصد داخلی و 49درصد خارجی باید جذب شود. بنابراین کل سرمایه داخلی که نیاز داریم نزدیک به 4هزار میلیارد تومان است و سرمایه خارجی موردنیاز هم تا 2 هزار میلیارد تومان است؛ یعنی 900میلیون دلار سرمایه داخلی نیاز داریم و 500میلیون دلار جذب سرمایه از خارج. من به جرات میتوانم بگویم که چالش اصلی ما الان در ایران جذب سرمایه داخلی است. چون جذب 500 میلیون دلار سرمایه خارجی اصلا کار پیچیدهای نیست.
هاشمی: آقای خواجهنصیری، با توجه به صحبتهای آقای رحمانی در مورد جذب سرمایه، الان جذب سرمایه از بخش سنتی به چه صورت باید انجام شود و شما چه راهکاری برایش دارید؟
خواجهنصیری: حقیقتا من با آقای رحمانی اختلافنظر دارم و اعتقاد ندارم که چالش ما الان جذب سرمایه است. من 60میلیارد تومان پول جذب کردم اما حتی یک میلیارد تومان را هم نتوانستهام به استارتآپها تخصیص دهم. اتفاقا چالش ما این است که زبان مشترکی با استارتآپها نداریم.
هاشمی: چرا نتوانستید تخصیص دهید؟
خواجه نصیری: بازار سرمایه الان تا 70درصد از شرکتهای نفت و گاز و بنزین و … تشکیل شده و اصلا شرکت فناورانه نداریم. یکی از چالشها الان ورود شرکتهای تکنولوژی به بورس است چون مدیران عامل این شرکتها زبان بازار سرمایه را نمیفهمند. به نظر من پول هست و نباید روی نبود پول مانور دهیم. من هم البته قبول دارم که سالها سرمایهگذاری روی بخشهای دیگر بوده، اما الان بسیاری از سرمایهگذاران میخواهند در حوزه استارتآپی کار کنند ولی مشکلاتی وجود دارد. یعنی وقتی شروع به صحبت میکنیم که ارزششان را اعلام کنند؛ مثلا براساس مدلهایی که در بورس وجود دارد، باید ارزششان را اعلام کنند ولی معمولا اعداد و ارقام تصاعدی میگویند.
زرنوخی: من فکر میکنم هر دو نفر حرفشان صحیح است. دکتر خواجهنصیری معتقد است که مشکل بحث تخصیص است که در این رابطه با حسابهای مالی شرکت و آمادهبودن مستندات و ارزشگذاری، این کار سخت است؛ یعنی چالش ارزشگذاری. یعنی سرمایه وجود دارد ولی پیداکردن محل تخصیص آن دشوار شده است. شاید گذر زمان و موفقیتهای استارتآپی به ایجاد زبان مشترک کمک کند.
رحمانی: مشکلی که شما به آن اشاره میکنید، مشکل استارتآپها نیست بلکه مشکل شماست. چون صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر باید جسورانه باشد و نه مانند سپردههای بانکی. من پیشنهاد میکنم که وارد بازار سرمایهگذاری نشوید و سرمایه را به ما بدهید تا ما سرمایهگذاری کنیم. همانطور که سرمایه سرآوا از یک سرمایهگذاری بانکی به نام کاردان آمد که سرمایهاش از بانکهای سامان، تجارت و بانک خاورمیانه تامین میشد. این سه بانک که در سال 90 هر کدام تا 15درصد در سرآوا سرمایهگذاری کردند، اگر خودشان میخواستند مستقیما این کار را انجام دهند، شاید هیچگاه نمیتوانستند این کار را بکنند چون این بازار را نمیشناختند. مثلا الان 22هزار کارمند بانک تجارت از سرمایهگذاری در سرآوا، سود میبرند. ما صندوقی ساختهایم که بین سرمایه سنتی و استارتآپها پل ایجاد کرده است. مهمترین نیاز استارتآپها البته تنها پول نیست بلکه همفکری هم است که وظیفه اصلی صندوقهای جسورانه است که در ایران بسیار کم است.
هامونی: زبان مشترکی که آقای خواجهنصیری و چالشهایی که من مطرح کردم، واقعا وجود دارد. چون اغلب استارتآپها صورت مالی دقیق حسابرسیشده ندارند. شاید 20درصد از استارتآپها این مسائل را رعایت کرده باشند. حرف آخر سرمایهگذار و استارتآپ روی صورت مالی میآید که حتی زیاندهبودن شرکت را اعلام کرده است. در واقع الزام شفافبودن برای ما یک خط قرمز است و از آن تخطی نمیکنیم. به نظر من پول هست و حدود 20 ویسی خواستار حضور در فرابورس هستند. یعنی بیش از 500میلیارد تومان درخواست تاسیس ویسی در فرابورس داریم. بنابراین با پیشبینی آقای رحمانی که تا سال 1400 بیش از 4هزار میلیارد تومان پول نیاز داریم، همین الان تا 500میلیارد تومان آن تامین شده است؛ یعنی حدود 20 درصد سرمایه موردنظر برای سال 1400. دو ویسی هم با سرمایه تا 600 میلیارد تومان درخواست ورود به بورس را دارند و به نظر میرسد تا هزار میلیارد تومان از سرمایه موردنظر تاکنون تامین شده است، اما زبان مشترک شرط لازم است.
هاشمی: آقای زرنوخی، جناب هامونی معتقد است که استارتآپ در مورد صورتهای مالی اطلاعات کمی دارند و آقای خواجهنصیری بحث دیگری را مطرح کردند. آیا هر سرمایهگذاری که میخواهد وارد این عرصه شود، باید ویسی راهاندازی کند، یا باید وارد صندوقهای تخصصی شود یا باید صندوقهای تخصصی راهاندازی کند؟ به طور کلی چه راهحلی وجود دارد که این مسئله ایجاد نشود که سرمایهگذاری برای ورود به این حوزه آمادگی داشته باشد، اما بگوید استارتآپی وجود ندارد؟
زرنوخی: جواب سوال شما برمیگردد به دو مسئله؛ یعنی ویسیفِرم و ویسیفاند. اگر خردهسرمایهگذاران بخواهند به صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر اعتماد کنند، شفافترین حوزه، حوزه بورس است. بنابراین اگر ویسیفرمهایی ایجاد شوند که برای سرمایهگذاران خرد شناخته شوند، میتوانند قبل از ورود به بورس هم در چند راند سرمایهگذاری را انجام دهند. ما در این حوزه مشاور تخصصی هم نیاز داریم. آمادهکردن گزارشهای تخصصی وظیفه استارتآپ و ویسیفاند نیست. الان در بورس شرکتهای مشاوره تخصصی هم قرار است راهاندازی شود. این امر به آمادهشدن فضا کمک میکند.
جناب هامونی، استارتآپ نوپا چه زمانی باید به سراغ فرابورس برود و آیا به فرابورس آمدن نوعی اگزیتکردن است؟
هامونی: به خود استارتآپ یا سرمایهگذار بستگی دارد. من همیشه مثال شرکت افرانت را میگویم. مدیرعامل این شرکت 15 سال قبل از حضور در بورس، صورتحساب مالی شفاف داشته ولی در حال تمرین به این حوزه بوده است. الان هم سهامدار است و اگزیت نکرده است. برای سرمایهگذاران بورسی خوب است که از شرکت بیرون نرود. وجود کارآفرین برای پایداری شرکت واجب است. حتی برای ثبات مدیریت تعهدی را از افراد کلیدی شرکت میگیریم که افراد کلیدی در شرکت بمانند.
آقای خواجهنصیری، برخی معتقد هستند که برای رشد سریع اکوسیستم نیاز به سرمایه خارجی داریم. آیا اصلا اکوسیستم نیاز به رشد سریع دارد؟
شاید از این منظر این صحبت را میکنند که اعتقاد دارند که خارجیها جرات بیشتری برای سرمایهگذاری روی این حوزه دارند. اما من فکر میکنم که باید به این سمت برویم که این حوزه را در کشور، خودمان بسازیم. به نظر من آقای رحمانی میخواهد مونوپل این حوزه باشد، چون نه به همه پول میدهد و نه با همه کواینوست میکند. نیاز اکوسیستم تنوع منابع سرمایهگذاری است. ما در این بازار تازهکار هستیم ولی وقت زیادی صرف میکنیم. بچههای استارتآپی نباید تنها سراغ یک منبع بروند، نباید تنها با یک صندوق همکاری کنند و …
یکی یعنی سرآوا؟
خواجهنصیری: نه یکی دیگر را میگویم (خنده حضار) باید اجازه بدهیم که بازار سرمایه شکل گیرد و آقای رحمانی هم سودش را با بقیه تقسیم کند.
ورود سرمایهگذار خارجی برمیگردد به سابقه تاریخی ذهنی مردم ایران که کار، کار انگلیسیهاست. ورود سرمایهگذار خارجی همیشه با این تصورات همراه میشود که به دادههای مرم ایران دست پیدا میکنند و … کلا ما باید چه مکانیسمی را در مورد سرمایهگذار خارجی به کار ببریم؟
زرنوخی: اگر سرمایه خارجی خلق ارزش کند و در خدمت کارآفرینی کشور باشد، ارزشمند است. دو راه وجود دارد؛ یکی اینکه سازمان بورس مدلی را برای سرمایهگذار خارجی تعریفی کند و دوم اینکه ما بتوانیم مالکیت داده و مالکیت شرکتهای استارتآپی را در شرکتهای ایرانی نگه داریم.
خواجهنصیری: ما سالها به دنبال سرمایهگذار خارجی بودهایم و خواهان آن هستیم، اما نکته این است که الان یک بازار بکری داریم که در حقیقت داراییهای ارزشمندی هستند که سرمایهگذار خارجی به دنبال آن میآید. اما میتوانیم الان ارزان نفروشیم، چون معلوم نیست که وقتی بازار این حالت بکربودن خود را از دست داد، باز هم سرمایهگذار خارجی با اشتیاق به بازار ایران نگاه کند. من در این مورد مطمئن نیستم و آن را تهدید میدانم.
هامونی: تقریبا 3هزار میلیارد تومان در چهار بورس کشور، سرمایهگذاری شده و چندصد میلیارد تومان هم شرکتهای خارجی سرمایهگذاری کردهاند. برای ویسی هم چندین متقاضی آمده که در ایران ویسی ثبت یا با ایرانیها همکاری کنند. الان در حال مطالعه هستند. اما ما باید فکر اگزیت سرمایهگذاران خارجی هم باشیم. مدل هند الان پیشروی ماست که یک شرکت کارگزاری 70درصد بورس هند را قبضه کرده بود. مدل چین هم هست که مدل جذب سرمایه خارجی با کمترین ریسک است.
رحمانی: من این سوال را از زاویه دید استارتآپ پاسخ میدهم. استارتآپ را نباید دستکم بگیریم. چون ما در حال رشد در ایران و منطقه هستیم. زاویه جذب سرمایه خارجی از زاویه حمایت از استارتآپهای داخلی برای رقابت در منطقه است. جذب سرمایه خارجی سرآوا درست بعد از برجام تا 200میلیون دلار بوده است که بعد از یک سال و نیم در برنامه دولت هم به آن اشاره شد. ما برای سرمایهگذار خارجی چند شرط گذاشتیم. قبل از آن ما فکر کردیم که بازار رقابت در منطقه رو به افزایش است و مثلا آمازون در حال خرید سوک است. همچنین علیاکسپرس و علیبابا بازار کل ایکامرس روسیه را قبضه کرده و شرکتهای روسی را تعطیل کرده بودند. همچنین شرکتهای ترکی آماده حمله به بازار ایران بودند. ما برای توانمندسازی استارتآپهای ایرانی برای رقابت با همه مواردی که ذکر کردم، به این نتیجه رسیدیم که بدون سرمایه خارجی دانش استارتآپی هم وارد نمیشد. البته در کنار جذب این سرمایه مانع رخ دادن چند اتفاق هم شدیم؛ یک اینکه مدیریت شرکتهای ایرانی به دست خارجی نیفتد و سهام خارجیها را بیش از 45درصد قرار ندادیم. البته خلأ قانونگذاری داریم در این حوزه. ولی ما خودمان صفر رگیولیت کردیم. چون کنترل این سرمایهها بدون توجه به منافع ملی ما نمیتواند ممکن شود. ما به دنبال جذب سرمایه از سرمایهگذاران داخلی هستیم و این منافع را میخواهیم در ایران نگه داریم. ما از استارتآپها میخواهیم که شفاف باشند و شرکتهای سهامی خاص تاسیس کنند که بتوانند وارد بازار بورس شوند. مسئولیت حفظ داده برعهده استارتآپ است. ما همه این مسائل را به استارتآپها آموزش میدهیم.
آقای رحمانی این پرسش وجود دارد که پشت پرده سرآوا چه کسی قرار دارد و این همه سرمایه را از کجا میآورید؟
رحمانی: (به شوخی و خنده)پشتش که پولشویی، قاچاق و سازمانهای امنیتی هستند. (خنده حضار) چون سرآوا موفق است، همه فکر میکنند که مشاوران چشم آبی کنارش قرار دارند. اما نباید انکار کرد که ما پیشکسوت این حوزه هستیم. وقتی من به ایران برگشتم و در این حوزه سرمایهگذاری کردم، هیچکس حاضر نبود که به این حوزه وارد شود. حتی تا سال گذشته، لغت استارتآپ حلال نبود و خود شما چقدر سختی کشیدید یادتان هست که ما از اصطلاح کسبوکارهای نوپا استفاده میکردیم. یلدای سال گذشته تمرکز صحبتها بر چیز دیگری بود. ما سال 91 شروع کردیم و نخستین ریسکها را داشتیم و نترسیدیم و سرمایهگذاری کردیم. هر چند میدانستیم که ریسک زیادی دارد. 9 سرمایهگذار بخش خصوصی را دور هم جمع کردیم و تیم خوبی داشتیم و البته به هیچ کدام بیش از 15درصد سهم ندادیم. نمیتوانستم به استارتآپها بگویم رشد کنید و بزرگ شوید ولی خودم این کار را نکنم. شکلگیری زیستبوم استارتآپی ایران بزرگترین وظیفه من و سرآوا و تعهد ماست. در واقع وظیفه همه ماست کما اینکه دکتر ستاری نیز امروز در صحبتهایشان بر همین امر تاکید داشت.
شما صاحب استارتآپهای مطرحی در ایران هستید و این پرسش وجود دارد که مالکان آینده این استارتآپها چهکسی است آیا سال شما خواهد بود؟
در سرآوا سرمایهگذار عمدهای وجود ندارد.
منظورم استارتآپیهایی است که شما در آنها سرمایهگذاری کردهاید.
رحمانی: دوستان به زبان مشترک اشاره کردند. شما اگر به یک مدیر استارتآپی بگویید که مالک کسبوکارت هستم، کار را رها میکند. من هم با دوستان موافقم که ارزش یک استارتآپ و یک شرکت به افراد کلیدی آن است. مالکیت اصلی یک استارتآپ باید در بازار بورس باشد. خود سرآوا، دیجیکالا و… باید در بورس عرضه شوند تا همه مردم ایران بتوانند سهامدارشان باشند.
مهمترین نگرانی شما برای اکوسیستم چیست؟
زرنوخی: آینده دارد به نفع استارتآپها رقم میخورد و من نگرانی زیادی ندارم و این امر مثبت است ولی چالشهایی در مورد توسعه کسبوکارها وجود دارد که باید حل شود.
خواجهنصیری: بزرگترین نگرانی من این است که الان سرمایهگذاری در توسعه حوزه استارتآپی به نوعی شوآف تبدیل شده است. حوزه استارتآپ فینفسه مزیت دارد برای سرمایهگذاری و نیازی نیست که در فضایی رسانهای و تبلیغاتی در موردش صحبت کنیم؛ یعنی نباید حمایت بیقاعده و پول بیقاعده به این حوزه وارد کنیم و باید منطق سرمایهگذاری داشته باشیم.
هامونی: فضای بیم و امید در حوزه استارتآپی از نگرانیهای همیشگی فعالان این حوزه است. البته این نگرانیها برای رشد لازم است و این فضا را از سایر حوزههای کشور متمایز میکند.
رحمانی: من ضمن تایید صحبت دوستان پیشبینی میکنم که تا سال 1400، 2درصد جیدیپی کشور از حوزه استارتآپی باشد و بیش از 180هزار اشتغالزایی مستقیم در این حوزه شکل بگیرد. 3.5میلیون ایرانی به صورت غیرمستقیم به واسطه این حوزه صاحب شغل میشوند. صحبت من در مورد سرمایه این است که برای رسیدن به این اعداد و موفقیتها، آیا سرمایه موردنیاز را میتوانیم از صندوقهای سرمایهگذاری سنتی بگیریم بدون اینکه به بچهها وام دهند و آنها را بدهکار کنند؟ خواسته من از بچههای استارتآپی این است که اعتماد به نفس داشته باشند که به کارشان ادامه دهند و حتی برای آلودگی هوا هم که این روزها مشکل اصلی ماست، فکر بکنند چون این امکان وجود دارد.