درباره آقای آزاد؛ منتور خوب استارتاپ ما

یادداشتی از یک بنیان‌گذار استارتاپ که می‌خواهد اسمی از او برده نشود

0

بعد از روبه‌رو‌شدن با چند پرسش سنگین، مشکلات را مجددا حس کردیم، اولین کسی که برای حل به ذهنمان خطور کرد آقای آزاد بود. پیشنهاد منتور‌شدن را در جلسه بعدی با ایشان در میان گذاشتیم و پاسخ مثبت گرفتیم… و منتور‌دار شدیم!

چند شماره قبل بود؛ درست زمانی که بحث منتورینگ داغ بود و حتی روی جلد مجله شنبه رفت. بر اساس تجربه‌ای که در تیم داشتیم خیلی فوری همه مطالب را خواندیم تا ببینیم که به جز ما چه کسی تجربه منتور داشتن را به اشتراک گذاشته. اما چیزی که در آن شماره یافتیم، فقط گفته‌های مایوس‌کننده از وضعیت بد منتورینگ در ایران بود که تا حد زیادی در حد تعریف مانده و بوی دلسردی و نا‌امیدی می‌داد. باز هم خوانیدم اما در مصاحبه‌ها تجربه مفید و مسرت‌بخشی به اشتراک گذاشته نشده بود. باز هم ورق زدیم اما هیچ‌کس حس مثبتی از داشتن منتور در ایران را بازگو نکرده بود… چه حیف!

پیش خودمان فکر کردیم که شاید اگر تیم‌هایی هم تجربه مثبت با منتورشان را نقل کرده بودند، در کنار آسیب‌شناسی می‌توانست مفید‌تر و موثر باشد، اما چرا انگار فقط ما حس خوبی داشتیم و این اتفاق را مثبت می‌دیدیم. با چند تیم دیگر هم صحبت کردیم و از آنها در خصوص تجربه مثبتی که با منتور‌ها داشتند، پرسیدیم. خوشبختانه تجربیات خوبی این طرف و آن طرف بود اما هیچ کدام دغدغه لازم برای به اشتراک‌گذاری را نداشتند. اما در مورد تیم ما داستان فرق می‌کرد، شاید نقل این داستان را نه‌تنها روشی برای تشکر از منتورمان می‌دیدیم بلکه داستان ما آنقدر خوب بود که شاید می‌توانست الهام‌بخش دیگران بوده و دلگرمی و خدا قوتی برای منتور‌هایی باشد که درست مثل یک همراه و دوست دقیقا وظایف یک منتور را انجام می‌دهند اما  هیچ وقت اسمی از آنها نیست! تصمیم گرفتیم که خودمان آستین را بالا بزنیم و به شکرانه اتفاق مثبتی که در تیم تجربه کردیم و قدردانی از منتورمان متن کوتاهی بنویسیم.

از دوستان هفته‌نامه خوب شنبه هم تشکر می‌کنیم که با وجود اینکه اسم تیم ما در این متن نیست، اما اجازه می‌دهند این تجربه مثبت به گوش دیگران برسد تا در میان این همه بی‌اعتمادی و نا‌بلدی، نور امیدی باشد و  نشان‌دهنده راهی که مفید بوده است.

در این متن نمی‌خواهیم تیم خودمان را معرفی کنیم، چون اصلا داستان این نیست که ما چه کسی هستیم و نمی‌خواهیم منتورمان را نیز معرفی کنیم چون اطمینان داریم که برای ایشان هم آنقدر مهم نیست و این همکاری را بدون چشمداشت به نتیجه انجام داده‌اند. اجازه بدهید برای سهولت متن ایشان را آقای آزاد خطاب کنیم. این متن صرفا برای به اشتراک‌گذاری تجربه مثبت ما در خصوص داشتن منتور در همین ایران و تهران خودمان است و بس. کاش از این شماره به بعد دیگران هم تجربه خوب و امید‌بخش خودشان را با ما در میان بگذارند تا دلگرم باشیم و با انرژی بیشتر به سمت حل مشکلات کار برویم.

داستان از 6 ماه پیش شروع شد و اکنون که در آستانه گرفتن سرمایه هستیم، می‌توانیم به آن با شفافیت نگاه کنیم و نقش پر‌اهمیت آن را به دقت بررسی کنیم. ما یک تیم بودیم که به لحاظ ماهیت کسب‌وکارمان به سرعت دور هم جمع شدیم ولی هیچ‌کدام دانش فنی و تخصصی برنامه‌نویسی نداشت اما می‌دانستیم که چه محصولی می‌خواهیم ارائه کنیم. بعد از اینکه از دانش تخصصی اطمینان پیدا کردیم و فهمیدیم که چه نرم‌افزاری لازم است تولید بشود، وارد فاز پیاده‌سازی شدیم.

برای اینکه دانش خود را بالا ببریم، شروع کردیم به مشورت با هر کسی که می‌شناختیم تا ببینیم که باید از کجا بحث پیاده‌سازی را شروع کنیم. بعد از چند جلسه با منتورمان آقای آزاد آشنا شدیم. ایشان همان موقع در یک استارت‌آپ مشغول فعالیت بودند. در طول جلسه‌ای که با ایشان داشتیم، به خوبی به مطالب ما گوش و نیاز ما را درک کردند و با چند سوال خوب مفاهیمی که باید بیشتر روی آن تمرکز کنیم را برای ما باز کردند و قدم‌های بعدی را برای ما شرح دادند. در طول مدت صحبت به هیچ‌وجه نگاه بالا به پایین نداشتند و بسیار دوستانه، فاصله بسیار زیاد ما با وضعیت مطلوب را متذکر شدند. در ادامه با آرزوی موفقیت برای ما علاقه‌شان به ارزشی که می‌خواهیم خلق کنیم را به وضوح بازگو کردند و گفتند برای مشورت بیشتر در دسترس هستند. نکته جالب درک متقابل ایشان از هدف و ماموریت استارت‌آپ ما بود که در کنار جزئیات فنی، ما را به شدت دلگرم کرد.

تا آن لحظه ما نمی‌دانستیم که قصد داریم به عنوان یک منتور با ایشان همکاری کنیم. اما شاید یکی از ویژگی‌های خوب یک منتور خوب این است که به لحاظ کاری حس بسیار نزدیک به تیم مقابل می‌دهد و آنقدر دست‌نیافتنی نیست که جرات گفت‌وگو نداشته باشید، راستش، برای تیم ما هم این اتفاق افتاد. بعد از جلسه و صحبت با دوستان دیگر، موضوع برای ما روشن شد اما نیاز تیم به مشورت بیشتر را دقیقا حس کردیم. چند روز بعد در تلگرام یک پیام دریافت کردیم که پیشنهاد شرکت در یک کلاس مرتبط با چالش ما ارسال شده بود. کلاس «چطور به عنوان یک فرد غیر‌فنی یک استارت‌آپ فنی راه بیندازیم!» ما بسیار خوشحال شدیم که یک نفر به نوعی در دغدغه ما شریک است و با گذاشتن وقت راه پیشرفت را برای ما هموار می‌کنند.

بعد از این اتفاق ما بسیار جدی در مسیر پیدا‌کردن یک همکار فنی بودیم که باز هم با کلی سوال رو‌به‌رو شدیم و حدس خیلی سختی نبود که بین افرادی که با آنها مشورت کردیم، با چه کسی می‌توانستیم راحت‌تر ارتباط برقرار کنیم. ما نیاز به کسی داشتیم که در کنار شرح وضعیت کنونی اولین سر‌نخ را هم در اختیار ما قرار بدهد … در یکی از جلسه‌های هم‌بنیانگذاران دیدیم دوست داریم منتوری داشته باشیم که با استارت‌آپ ما ارتباط مستحکم‌تری داشته باشد و چنین کسی واقعا جایش در کنار ما خالی است.

این بود که بعد از روبه‌رو‌شدن با چند پرسش سنگین، مشکلات را مجددا حس کردیم، اولین کسی که برای حل به ذهنمان خطور کرد آقای آزاد بود. پیشنهاد منتور‌شدن را در جلسه بعدی با ایشان در میان گذاشتیم و پاسخ مثبت گرفتیم… و منتور‌دار شدیم!

ما حتی یک قرارداد هم آماده کردیم تا بتوانیم در قالب حق‌الزحمه ماهیانه از ایشان تشکر کنیم اما موافقت نکردند و وظیفه خود را کمک به ما دانستند فقط با این شرط که زمان زیادی در هفته را از ایشان نگیریم. به نوعی حس می‌کردیم انگار در سیلیکون‌ولی هستیم، باور نمی‌کردیم با این همه چیز‌های منفی که از منتور‌داشتن شنیده بودیم، در ایران ما هم کسی با حسن نیت منتورینگ یک استارت‌آپ را قبول می‌کند.

شاید برای شما هم که این مطلب را می‌خوانید، اینطور به نظر برسد که امکان ندارد کسی بدون چشمداشت مالی بخواهد به عنوان منتور با یک استارت‌آپ همکاری کند اما انگار درست مثل سایر کشور‌ها کسی را پیدا کرده بودیم که داشتن تاثیر در موفقیت دیگران برایش مهم بود. تنها شرطی که در این جلسه رد و بدل کردیم، احترام به زمان منتور و عدم گرفتن وقت زیاد از ایشان و تنها گرفتن سر‌نخ بود. ما به دقت به شروط گوش کردیم و بعد از یک مشورت کوتاه میان خودمان اعلام علاقه‌مندی کردیم.

مسیر ما شروع شد و بر اساس سر‌نخ‌هایی که گرفتیم، مطالعات و جست‌وجو را آغاز کردیم. برنامه‌ریزی‌های اولیه را انجام دادیم و چند روز یک‌بار برای مرور روند کار برای منتور خود می‌فرستادیم تا زمانی که به یک ساختار برای استخدام نیروی مورد نیاز رسیدیم. الان که به عقب نگاه می‌کنیم، شاید مهم‌ترین کمکی که به ما کردند، انتخاب فناوری و زبان درست برنامه‌نویسی برای استارت‌آپ ما بود، چون اگر دست ما بود، الان با انتخاب جدید‌ترین‌ها حسابی به مشکل افتاده بودیم. ایشان به ما کمک کردند که انتظارات و چشم‌اندازمان را منطقی کنیم و در دام ایده‌آلگرا‌بودن نیفتیم.

در کنار این مراحل به صورت موازی یک‌بار هم جلسه برای تحلیل روال کاری‌مان از ‌نظر سیستم نرم‌افزاری داشتیم، یعنی آقای آزاد به ما گفتند که نیاز داریم در این مرحله کمکی به ما بکنند تا بتوانیم به لحاظ فنی شناخت کامل از کار پیدا کنیم و با شناسایی عمق کار، بهتر می‌توانستیم همکار آینده تیم را مجسم کنیم و در متقاضیان به وضوح ببینیم .

دیدی که دریافت کردیم به ما کمک کرد تا از زاویه جدیدی به کار نگاه کنیم و وقتی مصاحبه‌های استخدام شروع شد، زبان حرفه‌ای‌تری در گفت‌وگو داشته باشیم . آقای آزاد از دور در جریان روال کار بودند و حتی در چند جلسه مصاحبه ما حضو پیدا کردند و روش ما را دیدند و تصحیح کردند تا در نهایت توانستیم یک گزینه مناسب برای تیم پیدا کنیم.

اینجا بود که ایشان خیلی هوشمندانه یک قدم عقب گذاشتند و اجازه دادند ما سر پای خودمان بایستیم. شاید اگر منتور بی‌تجربه‌ای بودند، حضورشان را پر‌رنگ‌تر می‌کردند اما با درایت عقب رفتند تا انتخاب‌ها در تیم اتفاق بیفتد و تیم به‌درستی شکل بگیرد.

تیم کم‌کم جان گرفت و به پیش رفت البته چالش‌های زیادی داشتیم که در پیام‌های هفتگی برای آقای آزاد می‌فرستادیم و ایشان هم راهنمایی می‌کردند و دلداری می‌دادند. نکته مهم این بود که همیشه دقت کردیم که وقت ایشان را زیاد نگیریم تا به قول دوستان خارجی  منتی ‌(کسی که منتور دارد) خوبی باشیم و فرهنگ درست این کار را در خودمان توسعه بدهیم. یک‌بار چالش در تیم آنقدر بالا گرفت که از آقای آزاد درخواست کردیم یک مذاکره حضوری با همکاران ما داشته باشند و دریای طوفانی را آرام کنند. این اتفاق هم افتاد و همکاران ما با یک گفت‌وگوی ساده با آقای آزاد و شنیدن تجربه‌های ایشان توانستند مسیر درست را انتخاب کنند و همه چیز آرام‌تر ومسیر هموار‌تر شد.

اتفاق جالبی در حال رخ‌دادن بود، کم کم حس کردیم که توانمند شدیم و دانشی در حال شکل گرفتن در تیم است که به ما کمک می‌کند روی پای خودمان بایستیم. وقتی این موضوع را با آقای آزاد درمیان گذاشتیم، فقط لبخندی زدند که شاید آن زمان به‌درستی نفهمیدیم به چه دلیل بود اما حالا که یک محصول داریم که کار می‌کند فکر می‌کنم شاید بهترین خصوصیت یک منتور خوب این است که فرد را توانمند می‌کند و وابستگی ایجاد نمی‌کند‌. شاید منتور مناسب در کشور ما (با اکوسیستم نوپای ما) لازم است که کمی هم به تیم کمک کند تا بتوانند کم کم روی پای خودشان بایستند.

اگر بخواهم تجربه‌های خوب خودمان را خلاصه کنم، شاید بتوان گفت که از دید ما  کمک‌های مثبت منتورمان چند خصوصیت داشت:

 

آقای آزاد بازار کسب‌و‌کار ما را به خوبی می‌شناختند چون در یک تیم در حال کار بودند. ایشان در بعضی مواقع حتی چشم‌اندازهای ما را بهبود دادند و به ما کمک کردند کوچک نبینیم. ‌خیلی سریع و ساده اشتباهاتمان را به ما گوشزد کردند و در مواقع لازم به ما کمک کردند تا راه‌حلی را برای حل چالش‌ها پیدا کنیم تا هم حس خوبی از توانایی داشته باشیم و هم در دام بی‌دانشی نیفتیم. نکته مهم دیگر شاید این بود که در کنار ضرورت احترام به وقت ایشان، همیشه با فاصله زمانی خیلی کم با ما همفکری می‌کردند تا احساس سردرگمی نکنیم.

خوشحالیم که می‌توانیم تجربه خودمان را یک نمونه واقعی از مواردی ببینیم، از نکات گفته‌شده در شماره‌های قبل شنبه در مورد منتور خوب می‌توان برداشت کرد. ما هم موافقیم که منتور کسی است که در مسیری که کارآفرین قدم می‌گذارد چند قدم جلوتر بوده و تجربه بیشتری داشته باشند. منتور خوب کسی است که بیشتر گوش می‌دهد و کمتر حرف می‌زند و اجازه می‌دهد که کارآفرین در هنگام طرح مشکل خودش به راه‌حل برسد. ما دیدیم که گفت‌وگوی منتور از بالا به پایین نیست و همسطح و دوستانه است. ما در این مدت قضاوت نشدیم و حس همدلی را تجربه کردیم. منتور خوب ما از ما سوالات خوب پرسید تا در کنار هم به تحلیل مناسبی از شرایط برسیم که برای ما این از ارائه راه‌حل مطلوب‌تر بود.

یکی از آخرین تجربیات مثبت ما این بود که چند روز پیش تلفنی دریافت کردیم از کسی که احتمالا می‌تواند فرصت بزرگی برای کسب‌و‌کار ما باشد و بعدا فهمیدیم که از طرف آقای آزاد معرفی شده بودند. به نظر تیم ما این نهایت همکاری یک منتور خوب با یک استارت‌آپ می‌تواند باشد که از قدرت شبکه خود برای خلق ارزش برای دیگران استفاده کند.

حالا که ما به اولین هدف در راستای موفقیت و خلق ارزش نزدیک شدیم، نقش ایشان را در کار بسیار زیاد دیدیم و لازم دانستیم که به این وسیله از ایشان تشکر کنیم تا شاید بتوانیم میان فضای منفی ضد‌منتوری که به‌وجود آمده کمی هم نور امید بتابانیم . شاید اکوسیستم ما خیلی جوان است ولی همه چیز هم بد نیست و هنوز هم می‌توان کسانی را پیدا کرد که به کمک آنها رشد کنیم.

کاش بتوانیم در مورد منتور‌ها هم مثل خیلی چیز‌های دیگر، زیادی ایده‌آلیست نباشیم و از قدرت همفکری و همکاری آنها بهره ببریم تا نقاط ضعف خودمان را کم‌رنگ‌تر کنیم. کاش به خاطر اینکه آنها هم ایده‌آل نیستند، کل فرصت دریافت تجربه از یک فرد دیگر را از خودمان نگیریم.

نکته آخر اینکه اگر کمک یک نفر بتواند ما را حتی یک سانتی‌متر در مسیر رشد جلو ببرد و این فرد این کار را بدون چشمداشت انجام می‌دهد … بدون‌شک منتور است و خوشحالیم که این تجربه را در استارت‌آپ خودمان داشتیم…. آقای آزاد ممنونیم!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.