اکوسیستم استارتاپی دچار اثر فلافلی شده است!
محمدرضا فرحی، مدیر فایننس رهنما ونچرز و رئیس هیئتمدیره بیمهبازار:
مشکل اساسی که در اکوسیستم استارتاپی ما وجود دارد چیزیست که من همیشه به عنوان فلافل افکت از آن نام میبرم. نام اثر فلافلی را به این علت به کار میبرم که در زمانی که دانشجو بودم، نزدیک میدان انقلاب یک مغازه پیراشکیفروشی باز شد و مدت زمان زیادی طول نکشید که کل آن راسته همه پیراشکیفروشی زدند تا همه ورشکست شدند. بعد از آن همه شروع به باز کردن مغازههای فلافلی کردند. این جوی است که به نوعی میتوان گفت در اکوسیستم ما هم حاکم است.
در یک سال گذشته چه اتفاقات خوبی در اکوسیستم استارتاپی ایران افتاده است؟
پاسخ به این سوال را باید در چند محور بدهم.
بازارهای عمومی
اولین اتفاق این است که بازارهای پابلیک وارد فضای هیجانانگیز اکوسیستم استارتاپی ایران شدند؛ ما شاهد بودیم صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه از فرابورس مجوز گرفتند، سه تا از این صندوقها پذیرهنویسی کردند و برای سرمایهگذاری روی استارتاپها اقدام کردند. در حال حاضر در اکوسیستم چند استارتاپ وجود دارد که از طریق این صندوقها سرمایه جذب کردهاند، این اتفاق مهمی به حساب میآید.
دیتا و گزارش
اتفاق دوم اینکه انجمن ویسی های ایران، دیتا و گزارشهای خیلی خوبی منتشر کرد. این اتفاق بسیار ارزشمند است زیرا اکوسیستم زمانی میتواند خوب پیش رود که دیتا داشته باشیم. برای مثال اینکه بدانیم متوسط ارزشگذاری در مرحله شتابدهی و پساشتابدهی چقدر است. البته این اطلاعات باید از طریق منبع دقیق و موثق که در اکوسیستم فعالیت میکند جمعآوری و اعلام شود که در این زمینه انجمن ویسی ایران بسیار خوب عمل کرد.
M&A
اتفاق سوم این است که اخیرا کیسهای ام اند ای در اکوسیستم دیده شد؛ مانند ادغام علیبابا و زورق. البته بسیار خوب بود که جزئیات این کیس مثل مبلغ سرمایهگذاری، میزان ارزشگذاری که بر روی این کیس صورت گرفته بود هم مشخص شد. این مورد نشاندهنده بلوغ اکوسیستم است که میداند تمام اعداد را نباید محرمانه نگه داشت و بازار رقابت بازاری است که با اطلاعات شفافتری پیش میرود.
مهمترین چالشی که در حال حاضر در اکوسیستم استارتاپی ایران وجود دارد چیست؟
به نظر من مهمترین چالش موجود، مرحله لیتاستیج است. خیلی از استارتاپها در این اکوسیستم موفق بودهاند، رشد خیلی بالایی داشتند و توانستند سرمایههای خوبی جذب کنند و به مرحلهای رسیدهاند که چک سایز آنها 5 یا حتی 10 میلیون دلار شده است. در حال حاضر در این مرحله، تعداد بازیگران کم است و همین موضوع باعث شده تا یک شبه انحصار در این بازار به وجود آید و جذب سرمایه در آن مرحله بسیار سخت شود. این درحالیست که در دنیا میبینیم زمانیکه یک استارتاپ موفق میشود قبل از اینکه آیپیاو شود یا به بورس برود، در آن مرحله حالت بیوتیکانتست دارد یعنی بین سرمایهگذاران برای آن استارتاپ، مسابقهای اتفاق میفتد. مسابقه سرمایهگذاری روی زیباترین کیس. در واقع برای سرمایهگذاری روی استارتاپها، این سرمایهگذاران هستند که با یکدیگر رقابت میکنند نه استارتاپها برای جذب سرمایهگذار. این قسمت هنوز در اکوسیستم ایران شکل نگرفته است.
البته قطعا این مورد هم در بازار ایران محقق خواهد شد؛ دیر یا زود دارد ولی سوختوسوز ندارد. چراکه بازار هم مانند آب، راه خود را پیدا خواهد کرد. اینکه تا الان شکل نگرفته هم به این دلیل است که نیازش کم بوده، تا به حال تعداد استارتاپهای لیتاستیج که در مراحل آخر سرمایهگذاری هستند، تعدادشان کم بوده، مطمئنا به تعداد قابلتوجهی که برسند و چند مورد موفق بورسی شدن این شرکتها را که داشته باشیم این مورد هم محقق خواهد شد. من خوشبین هستم که قطعا در این مرحله هم اکوسیستم شکل خواهد گرفت.
علاوه بر این، مشکل اساسی که در اکوسیستم استارتاپی ما وجود دارد چیزیست که من همیشه به عنوان فلافلافکت از آن نام میبرم. نام اثر فلافلی را به این علت به کار میبرم که در زمانی که دانشجو بودم، نزدیک میدان انقلاب یک مغازه پیراشکیفروشی باز شد و مدت زمان زیادی طول نکشید که کل آن راسته همه پیراشکیفروشی زدند تا اینکه همه ورشکست شدند. بعد از آن همه شروع به باز کردن مغازههای فلافلی کردند. این جوی است که به نوعی میتوان گفت در اکوسیستم ما هم حاکم است. میبینیم تعداد افراد زیادی اقدام به تاسیس استارتاپ میکنند با وجود اینکه کهنالگوهای روحی و روانی کارآفرینی بر وجودشان حاکم نیست، صرفا چون دیگران اقدام کردهاند، وارد این حوزه میشوند. در نتیجه کار برای سرمایهگذارها سخت شده که مطمئن شوند آیا این استارتاپ، مورد خوبی برای سرمایهگذاری میتواند باشد یا خیر.
این مشکل را با سیستمها و متدهای ارزشگذاری نمیتوان برطرف کرد؟
با ارزشگذاری میتوان حل کرد، ولی مسئله اصلی این است که در آن مرحله نمیتوان مطمئن بود تیم چقدر جدی است و آیا واقعا به کارشان بها میدهد یا خیر. برای مثال اگر بخواهیم روی استارتاپی سرمایهگذاری کنیم که 2میلیارد تومان ارزش دارد، تشخیص اینکه از بین چندین استارتاپ مشابه با ارزش تقریبا یکسان کدام یک بهتر است کاری مهم و البته بسیار سخت است. برای مثال استارتاپی در حوزه خدمات برای جذب سرمایه آمده بود پیش ما و بنیانگذارش میگفت 33 استارتاپ مشابه ما وجود دارد! یک سرمایهگذار روی کدام یک از اینها باید سرمایهگذاری کند تا موفقتر باشد؟ این سوال بسیار مهم است. خیلی از این افراد و استارتاپها روح کارآفرینی ندارند و فقط تحت تاثیر جو و برای مدت کوتاهی در این حوزه خواهند بود. تشخیص این مورد یکی از مهمترین چالشهای فضای سرمایهگذاری فعلی در ایران است.
وضعیت سرمایهگذاری در اکوسیستم را چطور میبینید؟
درنظر گرفتن وضعیت سرمایهگذاری در استیجهای مختلف، جوابهای متفاوتی خواهد داشت. درمورد ارلیاستیجها اگر بگویم، سرمایهگذاری وضعیت خیلی خوبی دارد و تعداد سرمایهگذارانی که در این مرحله کار میکنند زیاد است و یک جو در این زمینه برای رقابت در سرمایهگذاری، در اکوسیستم شکل گرفته است. در سرمایهگذاری مرحله میداستیج هم رقابت نسبتا قابلتوجهی وجود دارد ولی نسبت به ارلیاستیج کمتر است. ولی در مرحله لیتاستیج همانطور که اشاره کردم هنوز رقابتی شکل نگرفته است.
چه عواملی در این حوزه میتوانند باعث موفقیت باشند؟
چند عامل مهم در این زمینه وجود دارد. اولین مورد زود وارد این بازار شدن است. یعنی مزیتی به نام فرستموور بودن که وجودش بسیار کمککننده است. عامل دیگر چشمانداز مدیران و تصمیمگیرندگان شرکت است. به عبارت دیگر فهم خوبی داشتن از اینکه کدام تیم، کننده کار است و روی کار تمرکز دارد و کدام تیم بیشتر به شوآف و ظواهر توجه میکند.
چه توصیهای برای تازهواردان اکوسیستم یا افرادی که قصد سرمایهگذاری دارند دارید؟
در ابتدا نکتهای به این دوستان بگویم که مقداری اعتماد به نفسشان بالا رود؛ آن هم اینکه در این مورد به گیرندهها دست نزنید که مشکل از فرستنده است. یعنی اکوسیستم ما، نوپا و جوان است و قاعدتا مشکلاتی در آن وجود دارد. علاوه بر آن کشور ما کشوری فوقالعاده حساس نسبت به جو و هایپ است. این روزها که جو سرمایهگذاری و استارتاپها مطرح است میبینیم که انواع و اقسام افراد و سازمانها اعم از دولتی و شبهدولتی و خصوصی به آن میپیوندند و جو را تشدید میکنند. در نتیجه اگر خودمان را در جایگاه تازهواردان به این اکوسیستم بگذاریم طبیعتا تشخیص روال کار و نقطه شروع بسیار سخت و پیچیده است.
این توصیه بیشتر به درد سرمایهگذاران میخورد، برای استارتاپها چه توصیهای دارید؟
اگر بخواهم توصیهای کاربردی برای این دوستان داشته باشم این است که تا میتوانند درگیر پروسههای اجرایی و اداری و اپلیکیشنهای فراوان و هر موردی که بیشتر از اینکه کاربردی باشد به درد پرستیژ میخورد، نشوند. کلا وارد این مراحل نشوند. خیلی از صندوقها یا مراکز پژوهشی و پارکهایی که در کشور داریم، یا حتی گاهی عناوینی مثل دانشبنیان، بسیاری از اینها حالت زنگولهای بستهشده به پای استارتاپ را دارند و باعث سنگینی آنها شده و سرعت حرکتشان را کند میکند. حتی گاهی به جای اینکه علاج درد استارتاپ باشد بدتر باعث بالا رفتن احتمال شکست در مرحلهای که قرار دارند میشود.
گفتید که کارآفرین شدن ویژگیهای خاصی میطلبد منظورتان دقیق چه جور ویژگیهایی است؟
و در آخر و نکته مهم اینکه اگر درد کارآفرینی دارند، وارد این حوزه شوند. این حوزه پر از سنگلاخ و سختی است. به عبارتی، در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن، شرط اول قدم آن است که مجنون باشی؛ این مورد یعنی کارآفرینی تنه به تنه جنون میزند. کار بسیار سختی است و احتمال شکست هم در آن زیاد است و اگر کسی جان سخت نیست بهتر است اصلا وارد این حوزه نشود. اگر بعد از مراجعه به درونیترین لایههای وجود دیدند که تاب و تحمل همه این سختیها را دارند شروع کنند، در غیر اینصورت بهتر این است که اصلا وارد نشوند.