مشاور نوآوری و توسعه کسبوکار این روزها «فینتک»، به واژهای هیجانانگیز برای فضای بانکی و مالی تبدیل شده است، بیآنکه مهم باشد فضای کارآفرینی آمادگی ورود آن را داشته است یا خیر. صرفنظر از اینکه اقبال عمومی، پذیرش بانکها یا وجود محصولات مرتبط، دلیلی برای مقبولیت آن شده یا خیر، محبوبیت و جای خود را پیدا کرده است .
به گزارش خبرنگار شنبه پرس ، تعاریف بسیار، مصادیق متفاوت و از همه مهمتر اعلام آمادگی فضای بانکی برای حمایتهای متنوع، فضایی پرجنبوجوش در صنعت مالی ایجاد کرده است که فعالان این حوزه برای پیشیگرفتن از رقبا به تکاپو و تلاش افتادهاند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین خاصیتهای یک فضای هیجانی و پر از ابهام این است که فرصتی برای شناسایی توانمندیها و منابع موجود یا نیازمندیها باقی نمیماند. آنچه مهم است سهمگرفتن هرچه بیشتر از این فضاست؛ حتی اندک و حتی با هزینهکرد از بودجه برندینگ و مسئولیت اجتماعی. اما نتیجهای که بیش از پیش مشاهده میشود، محصولاتی مشابه و کپی از نمونههای خارجی یا داخلی در واحدهای نوآوری یا استارتآپی است که خود نیز ساختاری مشابه در اکوسیستم دارند و گویی که تکثیر شدهاند.
گاهی حتی احساس میشود که تنها محرک حمایت از فینتکها یا تاسیس واحدهای مامور به نوآوری و خلق محصول فینتک، پاسخی در برابر حضور پررنگ رقیب داخلی باشد، بیآنکه جای این واحد یا محصول در کنار دیگر فعالیتها و خدمات شناسایی شده باشد یا بتواند ارزشافزودهای به سیستم موجود اضافه کند و اینگونه است که حتی یک مورد متمایز برای بیان یافت نمیشود.
آنچه قرار است در این مقاله به آن پرداخته شود، بیش از اینکه نقدی بر وضعیت فعلی فینتک چه در فضای بانکداری سنتی و چه استارتآپی باشد و جو هیجانی و کپیهای بیامان را تحت بررسی قرار دهد، میخواهد از چگونگی مواجهه با این جریان هیجانانگیز و جذاب صحبت کند.
فینتک نیز همچون واژه استارتآپ، به همراه خودش تعاریف متفاوت آورده است. هستند کسانی که خدمات خود را با فناوری اطلاعات درآمیخته و محصول فینتک خود را صرفنظر از تطبیق با تعریف جهانی فینتک رونمایی میکنند. شاید آنچنان اهمیت نداشته باشد که طبق تعریف یا مثالهای موجود یا حتی فضای بینالمللی ما نیز به فضای فناوری مالی ورود کرده باشیم یا خیر، به این دلیل که اگر محصولات کپی بتوانند درست اجرا شوند یا زنده بمانند، در ادامه مسیر سیستم خود را به صورت خودکار اصلاح خواهند کرد، امام تمام نگرانی در این برهه این است که کپیهای بدونشناخت، خیلی زود تبدیل به پروژههایی خواهند شد که در اتلاف منابع سابقه بسیار داشتهاند و به سمت نابودی تمام محصول خواهند رفت و جای توسعه این فضا، ناگهان با فینتکها، خداحافظی میکنیم و ناگزیر برای ترکیب فناوری اطلاعات با خدمات مالیمان، اسم دیگری برمیگزینیم.
آنچه قرار است در این مقاله به آن پرداخته شود، بیش از اینکه نقدی بر وضعیت فعلی فینتک چه در فضای بانکداری سنتی و چه استارتآپی باشد و جو هیجانی و کپیهای بیامان را تحت بررسی قرار دهد، میخواهد از چگونگی مواجهه با این جریان هیجانانگیز و جذاب صحبت کند. قاعدتا واکنش انفعالی یا تدافعی نمیتواند انتخاب خوبی برای بهرهبرداری از این فضا باشد و ریسک بیش از تصور و غیرقابل اندازهگیری نیز مانعی برای تحلیلگری و برنامهریزیهای دقیق و بلندمدت خواهد بود. برای بررسی بیشتر شاید لازم باشد جایگاه فینتک را در فضای ارزشآفرینی یا نوآوری جستوجو کنیم تا انتخاب برای سرمایهگذاری یا تکمیل سبد محصولات فینتکی کمی شفافتر شود. سه لایه فضای تبدیل ایده به ثروت، عبارتند از: کارآفرینی، فنآفرینی و فنآفرینی پیشرفته که از لایه اول تا سوم همچنان که ممکن است، نوآوری دستاورد بیشتری داشته باشد به همان اندازه یا بیشتر، ریسک آن افزایش مییابد. بدینمعنا که فنآفرینی پیشرفته، بالاترین ریسک و درصورت موفقیت، بالاترین دستاورد و سودآوری را خواهد داشت. فضای بینالمللی در حوزه فناوری، فینتک را در لایه سوم یا همان فنآفرینی پیشرفته (HI TECH) جاگذاری میکند؛ دقیقا جایی که نوآوری و ریسکپذیری بالا توامان حضور دارند و برای پاسخ به تغییرات و ایجاد شفافیت در فضای ابهام باید بسیار چابک و هوشمندانه عمل کرد. با شناخت این دو ویژگی مهم فینتک، یعنی ریسک بالا و دستاورد زیاد، شاید بتوان تعریف فینتک را بعد از ترکیب فناوری اطلاعات و خدمات مالی با واژه نوآوری و ریسک کاملتر کرد.
یک خدمت یا محصول فناورانه، نوآورانه، در فضای مالی و بانکی، احتمالا نمیتواند طبق تعریف، کپی صرف باشد و حداقل یک تمایز یا کارکرد یا ارزشافزوده برای رونمایی، نیاز دارد. نکته قابلتوجه در لایههایی که بیان شد، این است که طبق تجربه جهانی بالاترین ضریب شکست در کارآفرینی، در صنایع فناوری پیشرفته است که ناشی از نوع مواجهه با ریسکهای توسعه کارآفرینی است. مهمترین مسئله برای انتخاب نوع مواجهه، شناخت حوزه مرتبط و زنجیره ارزشی است که در اختیار سازمانهای مالی یا بنیانگذاران استارتآپهای فینتک است؛ فعالیتی که به نظر میرسد در فضای کپی و تقلید آنچنان دقیق به آن پرداخته نمیشود؛ زنجیره ارزشی که ممکن است تنها شامل قدرت مالی و سرمایهگذاری در این حوزه نباشد. به زبان سادهتر منابع و زیرساختهایی که برندها سالها در این حوزه برای به دست آوردن یا شکلدادن آن هزینههای مادی و معنوی زیادی صرف کردهاند و در فضای امروز وقتی یک محصول مشابه به طور جداگانه در دو بانک خصوصی رونمایی میشود میتوان به جاگذاری دقیق در زنجیره ارزش آن دو سازمان، تردید کرد.
مهمترین رویکردهایی که در دنیا به کارگرفته شده است، رویکرد جایگزینی، ابداعی و بهبود است. در رویکرد جایگزینی باید تصمیم گرفت که جایگزین صنعت مالی چه چیزی میتواند باشد، این روش به دلیل مقاومت فرهنگی بالا و سرمایهگذاریهای جدی قبلی، پرریسکترین رویکرد است
بیشک اگر این جاگذاری دقیق انجام شده باشد، میتواند باعث تمایز جدی و دستیابی به موفقیت کامل باشد. در مجموع شاید بتوان گفت بهترین نوع مواجهه در این فضای پرریسک و مبهم، مواجهه فعال بر پایه شناخت زنجیره ارزش داخلی و استفاده بهینه از منابع است. یکی دیگر از مهمترین عللی که اقدامات مشابه همچون برگزاری رویدادهای فینتکی و محصولات مشابه در این فضا در حال طراحی و تولید است، شاید این باشد که هرکس میخواهد مالکیت فناوری حوزه خود را داشته باشد و اعتقادی به سهمداشتن یا شراکت ندارد. این سهمداشتن یا شراکت هم الزاما سرمایهگذاری مالی یا در اختیار قراردادن فضای فیزیکی نیست. این روزها بازیگران صنعت بانکی و مالی میخواهند پلتفرم کراودفاندینگ خود را داشته باشند، پیامرسان یا شبکه اجتماعی خود را راهاندازی کنند، استارتآپ فینتک را کاملا خریداری کنند و یک مالک ۱۰۰درصدی باشند. اما مسئله مهمتر این است که در زنجیره جهانی کسبوکار، از جمله در دنیای فینتک، جغرافیا و مرزهای منطقهای اهمیت ندارند. آنچه مهم است سهم یک محصول فینتک در تولید ارزشافزوده است که تعریف جامعی از مالکیت فناوری است؛ یعنی کسی مالکیت یک فناوری را دارد که بیشترین سهم را در تولید ارزشافزوده داشته باشد. مادامی که مرزهای جغرافیایی و وابستگیهای محیطی کاهش یافت، خیلی از ریسکها مثل نیروی متخصص ساکن جغرافیای خاص، مکان مشخص و عواملی که به محیط بستگی دارند، هزینه کمتری ایجاد خواهند کرد. یکی از کشورهایی که تجربه جدی و ارزشمندی در تولید و فعالیت در حوزه فینتک دارد، آمریکاست. چین و هند کشورهای دیگری هستند که بعد از آمریکا بیشترین تجربه را کسب کردهاند. مطالعه تجربیات کشورهای پیشرو و بررسی سیستم در حال شکلگیری کشورهای دنبالهرو، میتواند مدل جدید و قابل اتکایی برای طراحی اکوسیستم فینتک از ایده تا اجرا و بهرهبرداری به ما بدهد.
شاید مهمترین تجربهای که میتوان به آن اشاره کرد، این است که حمایت از توسعه فینتکها در این کشورها، تنها کاهش مالیات، سوبسید یا در اختیار قراردادن فضای فیزیکی و تجمیع مراکز نوآوری نبوده است، بلکه تلاش برای کاستن مقاومت کسانی بوده که فکر میکنند، رشد فینتک برابر با افول بانکداری است. تا اینجا شاید ضمن اینکه شناخت حوزه و زنجیره ارزش در دسترس پیشنیاز جدی برای ورود به فضای فینتک بود، میتوان گفت فرهنگسازی جاگذاری درست و مناسب این محصولات در نظام بانکداری نیز یک وظیفه همگانی است و تعبیر افول بانکداری نمیتواند مانعی برای رشد فینتکها باشد. در دسترس قراردادن صنعت مالی با رویکردهای متفاوت به صاحبان ایده و کارآفرینان سازمانی یا خارج از سازمان، میتواند گام مهمی برای توسعه فضای کارآفرینی فینتک باشد.
مهمترین رویکردهایی که در دنیا به کارگرفته شده است، رویکرد جایگزینی، ابداعی و بهبود است. در رویکرد جایگزینی باید تصمیم گرفت که جایگزین صنعت مالی چه چیزی میتواند باشد، این روش به دلیل مقاومت فرهنگی بالا و سرمایهگذاریهای جدی قبلی، پرریسکترین رویکرد است و با توجه به اینکه در حوزه فینتک، به حد کافی فعالیت برای گزینش و توسعه داریم، استفاده از این رویکرد توصیه نمیشود. رویکرد خلق یا ابداع که در آن ایجاد محصول یا خدمت جدیدی است که ممکن است از قبل وجود نداشته باشد و از رویکرد جایگزینی سادهتر است، اما ممکن است همیشه به اندازه کافی اختراع و ابداع در دسترس نباشد. سومین رویکرد که شاید بتوان گفت بهترین رویکرد نیز میتواند باشد، رویکرد بهبود است که همزمان با واردشدن به اکوسیستم مالی، هم میتوان از سرمایهها و منابع نسل قدیم بهره برد و هم نسل جدید را توسعه داد؛ رویکردی که نه طرفدار حذف است و نه طرفدار خلق.
شاید با اطمینان زیادی بتوان گفت رویکرد بهبود همان شناخت دقیق زنجیره ارزش و منابعی است که بهطورجدی از آن غافل ماندهایم. صنعت مالی، بسیار بزرگتر از آن است که بخواهیم تقلید یا کپی کنیم بلکه میتوان خدمات و محصولات گستردهتری از فینتکها را نهتنها در سیستمهای تماما مالی بلکه در عرصههای دیگر نیز شاهد بود.