نظریه بولدوزر به جای نظریه بولدر!

یادداشتی از رضا جمیلی؛ سردبیر شنبه‌پرس

0

جدا از بایدهای ادبیات و نوع مواجهه با مشکلاتی که واقعا در بسیاری مواقع نفس کارآفرینان استارت‌آپی را می‌گیرند و شاید در هیچ‌کجای دیگر دنیا مابه‌ازا  و مشابهی نداشته باشند، باید تاکید کرد کارآفرینان و نوآورها در برابر اکوسیستمی که بنا کرده‌اند، تعهد بلندمدت دارند و موانع هرچقدر سخت و سنگین و نفسگیر، نباید آنها را از میدان به‌در کند.

سروصدای فیلترینگ تلگرام و اینستاگرام کم‌کم فروکش می‌کرد که باز از گوشه دیگری از جامعه استارت‌آپی ایران گردوخاکی بلند شد. ارسال یک نامه از سوی وزارت کار به کمیته تعیین مصادیق مجرمانه باعث شد تعدادی از مطرح‌ترین و سرپاترین استارت‌آپ‌های کاریابی کشور فیلتر شوند و کل هفته گذشته به بحث درباره گناهِ نکرده این سایت‌ها و رویه‌های منسوخ‌شده یک وزارتخانه بگذرد. در بحث‌هایی که مطرح شد و در نقدهایی که به این تصمیم وارد شد، یادداشت میلاد صابری نکته‌هایی داشت که از آن می‌توان به ساحت‌های دیگری از بایدها و نبایدهای این اکوسیستم و مراوده آن با تصمیم‌گیرندگان حاکمیتی هم پا گذاشت. میلاد با ذکر تجربه‌اش که به غم‌نامه‌ای سراسر رنج می‌مانست، این سوال کلیدی را مطرح کرده بود که اگر رویه‌ها و فرآیند‌ها و دستورالعمل‌های وزارت کار در حوزه کاریابی، کارایی داشت، روزگار کاریابی‌های سنتی این نبود! خیلی کارشناسی و با ذکر مثال و به قولی رسم نمودار توضیح داده بود که علت بدبختی و وضعیت نابسامانکسب‌وکارهای سنتی که در حوزه کاریابی فعالیت می‌کنند همین تمکین چشم‌بسته و اجرای بی‌چون‌وچرای نسخه‌ای است که کارمندان محترم وزارت کار برای آنها تجویز کرده‌اند. مطالبه‌ای هم که در پی آن مطرح کرده بود با این پرسش صورت‌بندی شده است: چرا به استارت‌آپ‌ها اجازه نمی‌دهید براساس طرح کسب‌وکارشان که مبتنی بر ایده و نوآوری و سازوکارهای خلاقانه است، رویه‌های خود را تعریف کنند؟

 

سوال و درخواست میلاد فراتر از بازار استارت‌آپ‌های کاریابی در مواجهه با وزارت کار، مطالبه‌ای است که می‌توان آن را به مطالبه کلیت اکوسیستم نوآوری کشور از سرتاسر پهنه سیاست، اقتصاد و در یک کلام عرصه حاکمیتی کشور تعمیم داد. اینکه چرا در حوزه‌ای که خلاقیت، محور و موتور پیش‌برنده هرگونه فعالیتی است، رهبری را به دست صاحبان این اکوسیستم نمی‌دهید؛ رهبری از سطح قانونگذاری گرفته تا اختیار تام برای تعریف مدل‌های کسب‌وکار. و چرا قانونگذاران و مجریانی که نتیجه سیاست‌های اقتصادی و رگولاتوری آنها در عرصه اقتصاد، سیاهه‌ای بلند از صنایع و کسب‌وکارهای ورشکسته است، کماکان اصرار بر ادامه نقش راهبری خود دارند؟ سوال ساده و واضح این است: چرا برای یک‌بار هم که شده، یک استثنا برای منطق همه‌چیزدانی مبتنی بر بوروکراسی دولتی قائل نمی‌شوید و حداقل اکوسیستم استارت‌آپی کشور را معاف از راهبری‌های مشعشعانه خود نمی‌کنید؟!

 

برد فلد در کتاب خواندنی‌اش «جوامع استارت‌آپی» در نظریه‌ای به نام نظریه بولدر تاکید می‌کند که ساختن یک جامعه استارت‌‌آپی چهار شرط دارد که دو شرط آن، یکی هدایت این اکوسیستم‌ها توسط خود کارآفرینان و دیگری تعهد بلندمدت این کارآفرینان به آن اکوسیستم است؛ یعنی اگر قرار است یک جامعه استارت‌آپیِ موفق شکل بگیرد، می‌بایست این اجازه داده شود تا همان‌ها که آستین بالا زده‌ و خطر کرده‌‌ و میدان‌دار راه‌اندازی کسب‌وکار‌های خلاقانه در آن شده‌اند، خود رهبری آن اکوسیستم را برعهده بگیرند، قوانین وضع کنند، به شکایت‌ها و مشکلات آن رسیدگی و در نهایت در برابر چالش‌ها و موانع آن چاره‌اندیشی و اقدام کنند. این اصل همان کوتاه‌آمدن دولت و سایر نهادهای حاکمیتی از برج عاج همه‌چیزدانی و دایه دلسوزتر از مادر بودن است. کافی است این اصل ساده را قبول کنیم آنها که از هیچ، یک زیست‌بوم جذاب و در مسیر موفقیت ساخته‌اند، خود بهتر از هر کس دیگری می‌توانند اداره‌اش کنند. البته که دل کندن از پوسیدگی کرختی‌آور و اینرسی رویه‌های خاک‌گرفته اداری، کار هر مدیر دولتی نیست!

 

اما برگردیم  سر اصل دوم نظریه بولدر؛ تعهد بلندمدت کارآفرینان به جامعه استارت‌آپی‌شان. در هفته گذشته که باز کمی قافیه تنگ شد، تک‌وتوکی از استارت‌آپی‌ها شیلنگ را گرفتند به سرتاپای اکوسیستم و حتی به قول دوستی نکته‌بین، روی پیکر همه آن مفاهیمی که این زیست‌بوم برای آنها می‌جنگد، قضای حاجت کردند و فریاد زدند که رفتن به کانادا را بر ماندن در این زیست‌بوم ترجیح می‌دهند. جدا از بایدهای ادبیات و نوع مواجهه با مشکلاتی که واقعا در بسیاری مواقع نفس کارآفرینان استارت‌آپی را می‌گیرند و شاید در هیچ‌کجای دیگر دنیا مابه‌ازا  و مشابهی نداشته باشند، باید تاکید کرد کارآفرینان و نوآورها در برابر اکوسیستمی که بنا کرده‌اند، تعهد بلندمدت دارند و موانع هرچقدر سخت و سنگین و نفسگیر، نباید آنها را از میدان به‌در کند. شاید بهتر باشد به آنها بگوییم حتی نظریه بولدر هم در این سرزمین جوابگو نیست، باید اساس کار را بگذارید بر چیزی که من آن را «نظریه بولدوزر» می‌نامم؛ باید نه‌تنها خلاق و ایده‌پ‍رداز و پرتلاش و خستگی‌ناپذیر باشید و کار درست را انجام دهید، بلکه برای اینکه دلسرد و افسرده و جان‌به‌لب‌رسیده نشوید، مثل بولدوزر پیش بروید و جا نزنید!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.